داستان در یک شب سرد دی ماه ۱۳۹۱ اتفاق می‌افتد. اما یک شب تاریخی. شبی که کش می‌آید از دو طرف گذشته و آینده. مبارزی که پانزده مبارزه پیاپی می‌کند و تمام حریف‌هایش به نوعی به گذشته‌های مبارزه و انقلاب در دی سال ۵۸ وصل می‌شوند. گویی مبارز سی و سه ساله عصاره و نمادی از تمام کسانی است که در راه انقلاب قدمی و قلمی برداشته‌اند. در راستا یا بر خلاف آن انقلاب.



رمان [سرخ سفید] با ریتمی آرام و سرد، متناسب با حال و روز قهرمان داستان که به دنبال گرمی مبارزه و ارتقای روحی و روانی در زندگی‌اش است، آغاز می‌شود. شروعی با بارشی نرم از احساسات و اطلاعات شخصی زندگی قهرمان که کم‌کم در ذهن مخاطب جای می‌گیرد. به عبارتی رمان با تضادی در درون و بیرون شخصیت داستان آغاز می‌شود. درونی گرم و ناآرام و بیرونی سرد و بسیار ساکت و تاریک.
مبارزه با تاریخ در یک شب سرد زمستانی یا تحشیه‌ای بر تاریخ مبارزه در همان شب، در سی‌وسه سال قبل؟ این پرسش استخوان بندی طرح رمان را مشخص می‌کند. مبارزی سی‌و‌سه ساله که با قدرت در پانزده مبارزه با حریفانی که از قلب تاریخ می‌آیند یا در جایی دور و تاریک از تاریخ چیزی جا‌به‌جا کرده‌اند یا حرفی زده‌اند، روح‌شان یا سایه‌شان یا وابسته‌شان به مبارزه می‌آید.

سرخ سفید مهدی یزدانی خرم

در تمام این مبارزه‌ها تاریخ روز‌های اول انقلاب ۵۷ واگو می‌شود. با همراهی روح‌های مرده یا افراد زنده‌ای که به نحوی با وقایع اولیه انقلاب مربوط می‌شوند و در خیابان شانزده آذر و حوالی باشگاهی قدیمی وقایعی را رقم زده‌اند. مروری بر رخدادهای تاریک در زوایایی مخفوف و پنهان در اعماق تاریخ در ذهنی اجاره‌ای که به مبارزی سی‌وسه ساله تعلق دارد. تاریخ یک انقلاب، یک شهر، یک خیابان، یک فصل، یک ماه، یک روز، اساسی‌ترین حریف مقابل کیوکوشین‌کای سی‌وسه ساله است که باید با آن دست و پنجه نرم کند. مبارز سی‌وسه ساله باید با تمام تکنیک‌هایی که فراگرفته است از این حریف قدر قدرت-تاریخ- چیزی بیرون بکشد؛ با ضربه، با درد و خون و قدرتی که در درون هیکل سنگینش دارد.

در ساختار رمان یک راوی سوم شخص به تمام مکان‌ها و زمان‌ها و شخصیت‌ها سر می‌زند و به اعماق‌شان سرک می‌کشد. زمان خطی است و رو به جلو. با نقب‌هایی به گذشته برای شکافتن دل تاریک تاریخ.  با این حال رمان ساختار درختی با شاخه‌های متعدد ندارد. بلکه خرده‌روایت‌ها در رمان همچون قارچ‌هایی بزرگ و زایشی هستند که پای درختی تکثیر می‌شوند. در هر بخش روایتی خرد سر برمی‌آورد که قابل گسترش و زایش به روایت‌هایی گسترده است. این جزیره‌های کوچک و زایشی که هر کدام قابلیت رشدونمو در سطح روایت‌هایی دامنه‌دار را دارند، روایت زندگی و داستان روزگار مبارزی را که با ذهن و جسمش، با زندگی، با زمانه، با حال‌و‌گذشته درگیر مبارزه است، به هم وصل می‌کنند. به عبارتی ذهن و جسم مبارز سی‌وسه ساله، ستون فقرات رمان است.
 
داستان در یک شب سرد دی ماه ۱۳۹۱ اتفاق می‌افتد. اما یک شب تاریخی. شبی که کش می‌آید از دو طرف گذشته و آینده. مبارزی که پانزده مبارزه پیاپی می‌کند و تمام حریف‌هایش به نوعی به گذشته‌های مبارزه و انقلاب در دی سال ۵۸ وصل می‌شوند. گویی مبارز سی و سه ساله عصاره و نمادی از تمام کسانی است که در راه انقلاب قدمی و قلمی برداشته‌اند. در راستا یا بر خلاف آن انقلاب. و حالا همگی نماینده‌ای برای مبارزه با گیوکوشین‌کای سی و سه ساله فرستاده‌اند. و شاهد این مبارزه دو روح سرگردان است که در تمام صحنه‌های مبارزه حضور دارند. روح شاعری آزادی‌خواه و روحی خبیث و خال‌دار.

تمام خرده‌روایت‌های رمان «سرخ سفید» که توانایی برزایشی را دارند، قطعه‌هایی از تاریخ مردم هستند که در پای تنه داستان سر برآورده‌اند تا زمینه‌های فرهنگی جامعهٔ پس از انقلاب و سال‌های بعد از آن را نشان دهد. خرده‌روایت‌هایی که نقل صرف تاریخ و رویدادهای آن نیست بلکه نمایش زمینه‌های وقوع تاریخ هستند.
 
رمان «سرخ‌سفید» رمانی با ساختاری هزار و یک شبی است. رمانی که نویسنده‌های بسیاری آرزوی نوشتن‌اش را دارند. به این معنا که در هر صفحه‌اش قصه‌ای تازه را رو می‌کند تا مخاطب را بیدار و هوشیار نگه‌ دارد. قصه‌هایی که از دل تاریخ بیرون کشیده شده‌اند. تاریخی که گویی بیشتر به بازنده‌ها نظر دارد تا برنده‌ها. تاریخی که این بار بازنده‌ها آن را نوشته‌اند نه فاتحان! بازنده‌هایی که در برنده شدن هم معنایی نمی‌بینند.
رمان ایرانی «سرخ سفید» را می‌توان به نوعی رمان تاریخی دانست. اما نه تاریخی که به حوادث و رویدادهای گل درشت در گذشته‌ای بسیار دور پرداخته باشد. بلکه «سرخ سفید» رخدادهایی را دست‌مایه قرار داده است که در روند تاریخ رویدادی مانند انقلاب به چشم نمی‌آیند و یا کمتر مورد توجه عام هستند ولی همین حوادث و شخصیت‌های ریز زمینه‌ای را فراهم می‌کنند تا تاریخی بزرگ مانند انقلاب یک ملت شکل بگیرد.



نگاه یزدانی خرم به تاریخ نگاهی نوین است. نویسنده تاریخ را تنها نقل حوادث نمی‌داند بلکه توجه‌اش معطوف به معنای فرهنگی است که از رخدادهای تاربخی حاصل می‌شود.
 
این رمان خواندنی در ۲۶۶ صفحه با ساختاری جذاب و نثر داستانی روان و ساده نگاشته شده‌ است. بی‌گمان نگاه نویسنده به تاریخ از نقل ساده حوادث و رویدادها فراتر رفته‌ است تا معنای فرهنگی از روایت تاریخ برای خواننده رقم بزند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...