مراسم نکوداشت منوچهر احترامی نویسنده، طنزپرداز و محقق ادبی عصر دیروز توسط مجله بخارا با همکاری دفتر طنز حوزه هنری و موسسه گل آقا در خانه هنرمندان برگزار شد.

در پنجاهمین شب از شب‌های مجله بخارا، رویا صدر (طنزپرداز) در معرفی و تشریح آثار احترامی گفت: «من در دوره نوجوانی با دو طرز تلقی از طنز مواجه بودم. یکی نگاه فکاهی و سرگرم کننده و دیگری رویکرد کاربردی که به انگیزه تخریب یا اصلاح به کار می‌رفت. در کنار این دو، نگاه محدود دیگری هم وجود داشت که در جریان سیاست‌های حاکم به چشم نمی‌‌خورد و آن طنزی بود که واجد نگاه هنری بود و در ساحت ادبیات قرار می‌گرفت.»

وی اضافه کرد: «نسل من در محضر چهره‌های شاخص این جریان، فرصت بازآموزی درست این گونه از طنز را داشت. احترامی استاد مسلم این عرصه با نگاهی عمیق و جستجوگر است. او به نسل ما نشان داد که می‌توان حتی در دوره التهاب طنز روزمره نوشت اما به ورطه روزمرگی نیفتاد و متین و فاخر نوشت و به ابتذال کشیده نشد.»

این پژوهشگر ادبی تصریح کرد: او به ما آموخت که چگونه باید در طنز دغدغه نوجویی داشت و حتی با وجود بودن در قله طنز نیز به تکرار نیفتاد. از وی آموختیم که این گونه نوشتن نیازمند تحقیق و مطالعه است و می‌شود با تسلط در موضوع، روی خط قرمز نشست ولی رنگی نشد. او نشان داد که می‌توان در مضمون به روز بود و نگاه نو داشت و به ورطه کهنگی نیفتاد.»

رویا صدر در پایان سخنانش گفت: «او کلمه را می‌شناسد و ارزش آن را می‌داند و همچون تکه‌ای جواهر کلمه را سرجای خود می‌نشاند. نگاه او بومی اما در عین حال جهانی است چون متکی بر مهر و عطوفت و شفقت و همدردی است.»

در ادامه برنامه، اسماعیل امینی – شاعر و طنزنویس، موضوع آشنایی با متون کهن ادبی را محور صحبت قرار داد و گفت: «احترامی مجموعه‌ای از پژوهش‌های ارزشمند درباره طنز در ادبیات کلاسیک ایران انجام داده که " طنز در ادبیات تعزیه " یکی از آنهاست که فعلا در ارشاد به مشکل خورده و امیدواریم زودتر به چاپ برسد.»

امینی افزود: «آشنایی احترامی با ادبیات کهن ناشی از ارتباط عاشقانه و از سر ذوق بوده و جنبه کاربردی نداشته است. این تبحر و آشنایی موجب شده تا زبان فاخر و غنی در نثر و نظم او جلوه‌گر شود و نثر او را ویژه و منحصر به فرد کند. زبان او آن قدر پخته است که در آثار کودکانه او هم نوسان و فرودی را مشاهده نمی‌کنیم.»

وی به تفاوت کار پژوهشی و طنز اشاره کرد و گفت: «معمولا میان کار پژوهشی و کار خلاقه یک فرد، یک جنبه پررنگ تر از دیگری به چشم می آید. اما احترامی در هر دو جنبه کارهای برجسته ای داشته است. طنز استاد هرگز تابع هیجانات روزمره نبوده و بنابراین در وادی هنر هیچ گاه لغزش نداشته است.»

گیتی صفرزاده – سردبیر ماهنامه گل آقا، سخنران بعدی مراسم بود که سه تصویر ملاقات و تجربیات کاری خود را با منوچهر احترامی توصیف کرد. آنچه مورد تاکید این فعال مطبوعاتی بود، نگاه تیز و نقادانه احترامی در طنزها و در لفافه صنایع ادبی و نیز روزآمد بودن او بود.

هوشنگ مرادی کرمانی هم بعد از گیتی صفرزاده پشت تریبون رفت و با یادی از درگذشتگان عرصه طنز بویژه عمران صلاحی، پورثانی و کیومرث صابری فومنی، به خواندن داستانی طنزگونه پرداخت که در آن منوچهر احترامی در قالب شخصیتی کودکانه اما بزرگسال از رفتن به مراسم بزرگداشت و تجلیل واهمه داشت.

کامبیز درم‌بخش از دوستان و همکاران قدیمی احترامی نیز برای لحظاتی کوتاه پشت تریبون رفت و گفت: «لازمه کار طنزنویسی تداوم است و تداوم است که کار کسی مثل احترامی را برجسته نگه می‌دارد. از دیگر محسنات او این است که با وجود مشغله بسیار همیشه حضور دارد و این حضور باعث دلگرمی دیگران می‌شود.»

غلامعلی لطیفی – کاریکاتوریست و طراح آثار منوچهر احترامی، نیز در وصف او گفت: «من و احترامی در سال 1337 در مجله توفیق با هم آشنا شدیم و شش سال را هم در یک اتاق سپری کردیم. من طی نزدیک به 40 سال کار با او از وی جدا نبوده‌ام و در این مدت کارهای مختلفی اعم از روزنامه‌نگاری و کتاب کودک انجام داده‌ایم. هر دو از سر بیکاری دست به کار کتاب کودک شدیم که احترامی شعر آن را می‌گفت و من هم نقاشی می‌کشیدم. وقتی دیدیم کتاب‌ها محبوبیت یافته فهمیدیم که این موفقیت تصادفی نبوده است.»

وی به احاطه احترامی به فولکلورها اشاره کرد و افزود: «نگاه فولکلوریک احترامی داستان‌های کودک او را از سایر کتاب‌ها جدا می‌کرد. بعد از داستان حسنی، این شخصیت به الگویی برای صنعت نشر تبدیل شد و نمونه آن هم این است که کتاب‌های زیادی با محوریت این شخصیت طراحی و منتشر شده است؛ تا جایی که خیلی‌ها فکر می‌کنند خود حسنی شخصیتی فولکلور است.»

آخرین سخنران مراسم منوچهر احترامی بود که با اعتراف به نا آشنایی خود با سخنوری و خطابه خاطرنشان کرد: «همیشه دوست داشته‌ام نادانی‌هایم را کم کنم و همیشه غصه می‌خورم که چرا عمر نوح نداریم تا بخوانیم و نادانسته‌هایمان را برطرف کنیم.»

وی تصریح کرد: «در فضایی که جایی برای یادگیری وجود نداشت من برای کشیدن تصویر ساعت‌های زیادی را کنار لطیفی می‌ایستادم تا نحوه نقاشی کردنش را یاد بگیرم. کار طنز را هم به همین شکل و بطور تجربی آموختم و بنابراین همیشه یاد بزرگان و اساتید رادر ذهن دارم و آنان را پیش چشم می‌بینم.»

به گزارش مهر در پایان مراسم هم منوچهر احترامی به اصرار حاضران داستان منظوم و کودکانه "حسنی توی ده شلمرود" را خواند و در پایان، جوایزی از سوی دفتر طنز حوزه هنری و موسسه گل آقا به وی اهدا شد.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...