به گزارش ایرنا، "دخیل" نام مجموعه داستان‌های کوتاه تبری اثر ثریا محمدی است که به تازگی و در مراسم آغاز سال نو مازندرانی، رونمایی شد. نویسنده در ۹ داستان کوتاه که به زبان مازندرانی نوشته شده، اثر را ارائه کرده است و نام کتاب هم برگرفته از دومین داستان کتاب است.


"حاج علی، دخیل، کلثوم صلواتی، اسا عبدالله، ماه گل، گلون، دلپئی، سئی نا(سید ننا) و گل بانو" ۹ داستان این مجموعه را تشکیل می‌دهد.

ویژگی این کتاب، توجه به زبان مادری مردم این خطه است و در مقدمه کتاب به قلم دکتر علی رمضانی پاچی آمده است" زبان مازندرانی از جمله زبان‌های کهن کرانه جنوبی دریای مازندران است که زبان‌شناسان معتقدند بیش از چهار هزار سال سابقه دارد و از زبان‌های بومی مردم منطقه پیش از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران بوده است".

نویسنده در این کتاب با استفاده از برخی ضرب‌المثل‌ها و زبانی شیوا، به بخشی از آداب و رسوم مازندران پرداخته است.

در قصه "اسا عبدالله"(استاد عبدالله) سنت مردم مازندران در زمان فرا رسیدن سال نو را نشان می‌دهد که خیاط‌ها به خانه‌های مردم می‌آمدند و چند روزی را مهمان صاحبخانه بودند و بسته به وضعیت مالی و طبقه‌ای که صاحبخانه در آن قرار داشت برای همسر، فرزندان و نوه‌ها لباس می‌دوخت.

با توجه به آسیبی که زبان مازندرانی با آن مواجه بوده و رو به فراموشی است، در این داستان هم نویسنده به مادربزرگی اشاره دارد که با نوه خود، فارسی حرف می‌زند.

ارادت مازندرانی‌ها به ائمه و به ویژه امام رضا (ع) در برخی از داستان‌های این مجموعه مشاهده می‌شود. مردم مازندران پس از برداشت محصول در اواخر مرداد و شهریور، حتما به زیارت امام رضا(ع) مشرف می‌شوند و گفته شده که مردم این خطه در گذشته در زمان سال نو تبری، برای این سفر زیارتی برنامه‌ریزی می‌کردند.

دخیل

"دخیل" داستان زن و شوهری به نام صنمبر و حاجی مراد است، دست صنمبر به دلیل بیماری، دردناک است. این ۲ برای شفا گرفتن از امام رضا (ع) راهی مشهد می‌شوند.

صنمبر در ورود به مرقد مطهر امام رضا (ع) اینگونه وارد می‌شود " یا امام غریب! به حق پنج تن...". گرمه امانش نمی‌دهد و دیگر نمی‌تواند سخنی بگوید. حرم بسیار شلوغ است.

حاجی مراد به صنمبر می‌گوید "مشتی صنمبر! همون دیاری سلام هدائی حسابه، شه خادر ره آزار نده، دل ونه با آقا باوشه"(مشهدی صنمبر! همون جلو سلام دادی حسابه، خودت رو اذیت نکن، دل باید با آقا باشه).

۹ روز در حرم امام رضا (ع) دخیل می‌بندند تا صنمبر شفای خود را از امامش بگیرد، صنمبر در خواب است و حاجی مراد صدایش می‌کند، می‌گوید "ببین دخیلت باز شده، تو شفا گرفتی".

به روستا برمی‌گردند، حاجی مراد از صنمبر می‌پرسد دیگر درد نداری؟ و صنمبر پاسخ می‌دهد نه.

یک روز حاجی مراد، با چشمانی گریان، از صنمبر حلالیت می‌طلبد، می‌گوید مرا ببخش، دخیل تو را من باز کردم و باز گریه کرد.

صنمبر که اشک امانش را بریده بود به حاجی مراد گفت " ته مامور بی حاجی، خوش به ته سعادت! ته دل صاف بی یه، صاف صاف، شک نکان" (حاجی تو مامور بودی، خوشا به سعادتت، دل تو صاف بود، صاف صاف، شک نکن".

نویسنده در بخش‌های دیگری از این کتاب، از زبان راوی، فارسی سخن گفته است. اگرچه که آثار مکتوب به زبان مازندرانی بسیار اندک است و اغلب تاریخ و آثار شفاهی در دسترس است اما نویسنده از زبانی شیوا در بیان واژه‌های مازندرانی استفاده کرده که قابل فهم است.

کتاب دخیل در ۸۴ صفحه و توسط انتشارات نماشون منتشر شده و به قیمت ۱۵ هزار تومان فروخته می‌شود.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...