سروده‌های قیصر در طی سالهای 69 تا 79 و شامل 91 قطعه شعر در قالبهای غزل، رباعی، دوبیتی و قطعات نیمایی... سادگی و روانی زبان، مضمون یابی، نکته پردازی، زبان امروزی و مردمی بودن از جمله مهمترین مختصات شعر قیصر امین‌پور هستند.

گلها همه آفتابگردانند قصیر امین پور
گلها همه آفتابگردانند
. قیصر امین‌پور. مروارید . 1381

گلها همه آفتابگردانند؛ سروده‌های قیصر در طی سالهای 69 تا 79 و شامل 91 قطعه شعر در قالبهای غزل، رباعی، دوبیتی و قطعات نیمایی است. استقبال از این دفتر شعر به حدی بود که در طی کمتر از 5 ماه به چاپ سوم رسید.
سادگی و روانی زبان، مضمون یابی، نکته پردازی، زبان امروزی و مردمی بودن از جمله مهمترین مختصات شعر قیصر امین‌پور هستند که او را از سایر شاعران بعد از انقلاب متمایز کرده است. او سعی کرده است با استفاده از لغات معمول و اصطلاحات رایج، به بیان احساسات و اندیشه خود بپردازد و از میان این کلمات ساده نگاهی تازه به اتفاقات دنیای پیرامونش بیاندازد.
روانی سخن قیصر مخاطب را با خود تا انتهای شعر می‌کشاند و غالبا اشعار با پایانی تاثیرگذار تمام می‌شوند.

2 شعر از گلها همه آفتابگردانند:

صدای تو مرا دوباره برد
به کوچه‌های تنگ پا برهنگی
به عصمت گناه کودکانگی
به عطر خیس کاهگل
به پشت بام‌های صبح زود
در هوای بی‌قراری بهار
به خواب‌های خوب دور
به غربت غریب کوچه‌های خاکی صبور
به کرکهای خط سبزه
بر لب کبود رود
به بوی لحظه‌های هرچه بود یا نبود
به نوجوانی نجیب جوشش غرور
روی گونه‌های بی‌گناهی بلوغ
به لحظه‌ی نگاه ناگهانگی
به آن نگاه ناتمام
به آن سلام خیس ترس‌خورده
زیر دانه‌های ریز ریز ابتدای دی
به بوی لحظه‌های هر کجای کی!
به سایه‌های ساکت خنک
به صخره‌های سبز در شکاف آفتاب‌گیر کوه
به هرم آفتاب تفته‌ای
که بی‌گدار
با تمام تشنگی
به آب می‌زنیم
به عصرهای جمعه‌ای
که با دوچرخه‌های لاغر بلند
تمام اضطراب شنبه‌های جبر را
رکاب می‌زنیم
به بوی لحظه‌های بی‌بهانگی
که دل به گریه‌ها و خنده‌های بی‌حساب می‌زنیم
به «آی روزگار...»های حسرت دروغکی
غم فراغ دلبر به خواب ندیده‌ی همیشه بی‌وفا
به جور کردن سه چار بیت سوزناک زورکی
به رفت و آمد مدام بادها و یادها
سوار قایقی رها
به موج موج انتهای بی‌کرانگی
دوار گردش نوار...
مرور صفحه‌ی سفید خاطرات خیس...
صدا تمام شد!
سرم به صخره‌ی سکوت خورد...
-آه بی ترانگی!

... ...

اما
با این همه
تقصیر من نبود
                   که با این همه ...
با این همه امید قبولی
در امتحان ساده‌ی تو رد شدم
اصلا نه تو نه من!
تقصیر هیچ‌کس نیست
از خوبی تو بود
                      که من
                               بد شدم!

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...