مهر: اصغر دادبه به زودی مجموعه مقالاتش را که از دیرباز تا کنون درباره حافظ نوشته در کتابی به دست چاپ می‌سپارد.

اصغر دادبه درباره مجموعه مقالاتی که از گذشته تا کنون در مورد حافظ نوشته است گفت: تعدادی از این مقاله‌ها سابق بر این چاپ شده اما از قبل طرحی در ذهن داشتم و می‌خواهم همه آنها را منسجم و به صورت یک کتاب چاپ کنم.

وی افزود: همه این مقاله‌ها حروفچینی شده و تعدادشان به بیش از 20 مقاله می‌رسد. البته هنوز عنوانی برای این کتاب و ناشری هم برای چاپش انتخاب نکرده‌ام.

دادبه که پیشتر و با همکاری مهدی صدری دیوان اشعار نجیب کاشانی را ویرایش کرده و به چاپ رسانده بود از انتشار کتابی دیگر درباره این شاعر معروف عصر صفوی خبر داد و گفت: عنوان این کتاب «تصویر تاریخ کشیکخانه» است. نجیب کاشانی معاصر شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود و با جلال‌الدین پسر یکی از پادشاهان گورکانی گفتگوهای مداومی داشت.

این پژوهشگر عرصه تاریخ و ادبیات افزود: این گفتگوها در زمان اقامت جلال‌الدین در اصفهان و هر چند روز یکبار انجام می‌شده و چون او (جلال‌الدین) با افراد دیگری هم گفتگو می‌کرد، نجیب نام آنها را کشیک گذاشته است.

چهره ماندگار در عرصه ادبیات عرفانی و حافظ شناسی در سال 81 همچنین درباره موضوعات محوری این گفتگوها گفت: این مکالمات درباره مسائل ریز و درشت و تقریباً همه چیز هست؛ از لطیفه و جوک گرفته تا مسائل جدی مانند اینکه رساله جهانگیر پادشاه در چه موردی بوده است. لذا مخاطب این کتاب می‌تواند عام هم باشد.

به گفته اصغر دادبه حجم این کتاب 500 صفحه شده و مراحل نهایی تدوین را طی کرده و به زودی توسط انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب به چاپ می‌رسد.

دادبه همچنین از تالیف مقاله‌ای مبسوط درباره عطار خبر داد و ابراز امیدواری کرد  انتشارات مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در آینده نزدیک علاوه بر خود این مقاله، ترجمه انگلیسی آن را هم چاپ کند.

وی همچنین از کار بر روی کتابی درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی خبر داد و گفت: قصد دارم چند مقاله‌ای را که درباره فردوسی نوشته‌ام از جمله "مقاله "موت اخترامی" (مرگ نابهنگام و درباره نبرد رستم و سهراب) و گفتگویم را با روزنامه اعتماد در این باره (خرد ایرانی) در کتابی چاپ کنم.

از اصغر دادبه تا کنون آثاری مانند کلیات فلسفه، فخررازی، تصحیح دیوان نجیب کاشانی و بیش از 300 مقاله در مجله‌ها و  دایره المعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیده است.

 

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...