کتاب «زیر درخت تمر هندی»سرنوشت دخترانی را که بوکوحرام دزدیدند؛ را روایت می‌کند... ۲۱۹ نفر از این دختران، دو سال در اسارت بودند و ۱۱۲ نفر هنوز هم آزاد نشده‌اند... همدستی دولت نیجریه با رسانه‌های بین‌المللی در سرکوب صدای دختران شبوک... ربوده‌شدنِ این دختران، فقط فقدان مشتی آدم بی‌اهمیت نبود!، سرقتِ کامیونی از بدن‌های سیاهِ بی‌چهره و بی‌نام نبود

علیرضا شفیعی‌نسب | ترجمان

عایشه سسِی، ژورنالیست بریتانیایی-سیرالئونی، بیش از یک دهه مسئول گزارش‌های مربوط به آفریقا در سی.‌ان‌.ان بود و دربارۀ موضوعاتی از بهار عربی گرفته تا مرگ نلسون ماندلا می‌نوشت. حالا سسی در اولین کتابش، زیر درخت تمر هندی [Beneath the Tamarind Tree: A Story of Courage, Family, and the Lost Schoolgirls of Boko Haram .2019]، این فرصت را پیدا کرده است تا مفصلاً داستانی را بکاود که برای کار حرفه‌ای‌ او بسیار مهم بوده، اما علاوه‌برآن، جایگاه ویژه‌ای نیز در دلش داشته است: ربودنِ ۲۷۶ دختر مدرسه‌ای در سال ۲۰۱۴ به دست گروه بوکوحرام (وابسته به داعش) در شهر شبوک در شمال نیجریه.

بوکوحرام دختران آزاد شده

با وجود مبهم‌سازی اخبار از سوی دولت و نیز افول علاقۀ مردم دنیا پس از موجی از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی (هشتگ BringBackOurGirls# را به یاد دارید؟)، سسی چندسال پیگیر این داستان بود و آن را تجزیه و تحلیل کرد. ۲۱۹ نفر از این دختران، دو سال در اسارت بودند و ۱۱۲ نفر هنوز هم آزاد نشده‌اند.

سسی در کتاب زیر درخت تمر هندی خاطرات دختران آزادشده را با مهارت هرچه بیشتر با تجربۀ ژورنالیستی خود در هم می‌آمیزد. او نویسنده‌ای صریح و قاطع است و از همان فصل‌های اول زیر درخت تمر هندی، آمیزه‌ای قوی از گزارشگری و تحلیل اجتماعی را عرضه می‌کند. او که حالا سی.‌ان.‌ان را ترک کرده، آزاد است تا حمایت خود را از تحصیل دختران به‌عنوان مبنای این کتاب قرار دهد. او عزمش را جزم کرده تا نگذارد داستان دختران شبوک در «خلاء نیجریه» به دست فراموشی سپرده شود. در این راستا، او داستان خود را در قالب دو استدلال کلی‌تر و پیوسته به هم ارائه می‌دهد: اول اینکه تبعیض طبقاتی، نژادپرستی و تبعیض جنسیتی مشخص می‌کند چه اخباری و چگونه به دست ما برسد؛ و دوم اینکه مخالفت شدید بوکوحرام با تحصیل دخترانْ نشانه‌ای کاملاً آشکار از یک ضعف بین‌المللی درحمایت از برابری و آزادی زنان است.

استدلال دوم شاید آشناتر از اولی باشد. هرچند این نکته کاملاً کلیدی است، وقتی خوانندگان روایتِ ربوده‌شدنِ دختران شبوک را می‌خوانند، بعید است از این مطلب تعجب کنند که «مخالفت خستگی‌ناپذیر بوکوحرام با تحصیل دختران، اساساً تجلی میل آن‌ها برای خاموش‌کردن صدای این دختران است» یا درنتیجۀ مورد قبلی، «محروم‌کردن زنان از اینکه صدایی داشته باشند، به معنای ناتوان‌کردن آن‌ها در به چالش‌کشیدن فعالیت‌ها و هنجارهایی است که آن‌ها را تحت انقیاد درآورده و به آن‌ها آسیب می‌زند». آنچه موجب تمایز کتاب زیر درخت تمر هندی شده است، تحقیقات سسی دربارۀ همدستی دولت نیجریه و رسانه‌های بین‌المللی در سرکوب صدای دختران شبوک و والدینشان و نیز فعالان نیجریه‌ای است که برای آزادی آن‌ها مبارزه می‌کنند.

سسی بر این باور است که نقش دولت نیجریه عمدی و تا حدی بدخواهانه است. وقتی دختران شبوک ربوده شدند، رئیس‌جمهور وقت گودلاک جاناتان اعلام کرد که این آدم‌ربایی «حقه‌ای است که هدفش بی‌آبروکردن و نهایتاً کنارزدن او از سِمت خود است». چندین هفته پس از آدم‌ربایی، همسر او، پِیشنس جاناتان، خطاب به مادران بعضی از دختران ربوده‌شده گفت: «ما زنان نیجریه‌ای می‌گوییم که هیچ کودکی ربوده نشده ... دیگر کاری نمانده که بتوانیم انجام دهیم». محمدو بوهاری، جانشین جاناتان، در تبلیغات نامزدی خود قول داد دختران شبوک را بازگرداند، اما به محض رسیدن به ریاست جمهوری، نجات آن‌ها را از فهرست اولویت‌هایش خارج کرد.

دختران ربوده‌شده اهل ایالت بورنو بودند، منطقه‌ای که به لحاظ سیاسی به حاشیه رانده شده و کمتر از ۳۰ درصد دخترانِ آنجا وقتی به سن مدرسه می‌رسند، تحصیلات را شروع می‌کنند. سسی می‌گوید آشکار است که تحصیل دختران بورنو هیچگاه اهمیتی برای دولت نیجریه نداشته و البته شکست دولت در حفاظت از مدرسۀ راهنمایی دخترانۀ دولتی در شبوک نیز بر این حدس صحه می‌گذارد. با اینکه همه می‌دانستند بوکوحرام (اصولاً اسم این گروه یعنی «تحصیل حرام است») در شبوک فعال است، اما فقط دو مرد بالای ۶۰ سال از صدها دانش‌آموز دختر شبوکی محافظت می‌کردند.

به گفتۀ سسی، بی‌تفاوتی رسانه‌های بین‌المللی به صدای دخترها شاید تا آن حد عمدی نباشد، اما آسیب‌زاتر است. سسی در آن زمان، خبر آزادسازی ۲۱ دختر اول را پوشش داده بود و حالا در کتابش دربارۀ آن قضیه چنین می‌نویسد: «این لحظه‌ای بود که منتظرش بودم، فرصتی برای اینکه توجه مخاطبان را از این دیدگاه آزارنده دور نمایم که ربوده‌شدنِ این دختران، فقط فقدان مشتی آدم بی‌اهمیت نبود!، سرقتِ کامیونی از بدن‌های سیاهِ بی‌چهره و بی‌نام نبود!». اما سسی مجبور شد لابی کند تا بتواند این خبر را پوشش بدهد. سی‌.ان‌.ان هم او را بدون پشتیبانی چندان به شبوک فرستاد. هم داخل و هم خارج از تحریریه، واکنش‌ها به بازگشت دختران مسکوت شد. سسی دلسرد شد، اما بی‌تفاوتی مخاطبان و رئیسانش خبر از چیزی می‌داد که او از قبل می‌دانست: «در بخش اعظم جامعۀ آمریکا، رنج مردمان سیاه و تیره –به‌خصوص زنان سیاه و تیره– به راحتی پذیرفته و فراموش می‌شود».



دولت‌های جاناتان و بوهاری در حق دختران شبوک و خانواده‌هایشان کم‌انصافی کردند. سسی معتقد است که بقیۀ ما نیز چنین کردیم. هر چقدر جامعۀ بین‌الملل توجه پایدارتری به تحصیل دختران نشان دهد، گروه‌های تروریستی‌ای مثل بوکوحرام کمتر خواهند توانست «تحصیل و خودمختاری را از آحاد مردم بگیرند تا آن‌ها را فرودست نگه داشته و به آسانی تحت کنترل خود درآورند»، یا به‌طور خلاصه، نخواهند توانست با ارعاب، نیرو جذب کنند و به قدرت برسند. از نظر سسی، فراموشکاری بینندگان آمریکایی نسبت به مخمصۀ دختران شبوک نشان از نوعی کوته‌بینی خطرناک دارد. او می‌نویسد: «وحشت‌هایی که این دختران تحمل کرده‌اند ... [باید] در دل گفت‌وگوهای مربوط به خطرات جهانی پیشِ روی آمریکا جا داشته باشد».

گزارشگران، مدیران اجرایی شبکه‌ها و روزنامه‌ها، و مخاطبان اخبار اگر به تلاش دختران سرتاسر دنیا برای تحصیل و رهاسازی خود توجه نشان دهند می‌توانند هم به نجات بقیۀ دختران اسیر شبوک کمک کنند و هم جوامع را در برابر انواع نیروهای واپس‌گرایی و ترس محافظت نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را لیلی مایر نوشته است و در تاریخ ۱۰ جولای ۲۰۱۹ با عنوان
«Girls Captured by Boko-Haram Brought into Focus in Beneath The Tamarind Tree» در وب‌سایت ‌ان.پی.آر منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ با عنوان «سرانجام دخترانی که بوکوحرام دزدیده بود به کجا رسید؟» و ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب منتشر کرده است.
•• لیلی مایر (Lily Meyer) نویسنده، مترجم و مرورنویس اهل واشنگتن دی‌.سی. است. نوشته‌های او در نشریاتی همچون آتلانتیک، جوی‌لند، لانگ‌ریدز و نیویورکر منتشر شده است.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...