کتاب «تعزیه دریا» خاطرات حدیثه نوبخت، همسر شهید مدافع حرم سیدجواد اسدی و کتاب «حبیب لشکر» خاطرات مدافع حرم سردار شهید سیدجلال حبیب الله پور توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

به گزارش ایرنا، کتاب تعزیه دریا به کوشش «مصیب معصومیان»، که خود از یادگاران ۸ سال دفاع مقدس و همچنین از رزمندگان مدافع حرم و برادر شهید نیز هست، به نگارش درآمده است.

پیش از این، از این رزمنده مدافع حرم و نویسنده توانا چندین جلد کتاب از شهدای مدافع حرم خان طومان همچون شهید رادمهر (کتاب شهید عزیز)، شهید سید رضا طاهر (کتاب طاهرخان طومان)، شهید محمد تقی سالخورده (کتاب هفت روز دیگر)، شهید حاج محمود شالیکار (کتاب خداحافظ دنیا) و چندین جلد کتاب دیگر در این زمینه منتشر شده است.

برشی از کتاب:
«دیروز مادرم گفت: شما ناهار بیایید خونۀ ما. خواهرم شب میاد!
گفتم: نه! جواد شاید زنگ بزنه خونه، موبایل آنتن نمیده! 
یکهو مادرم زد زیر گریه...
تازه فهمیدم چه گفتم!
اصلاً حواسم نبود که جواد دیگر نیست. دیگر تلفن نمیزند. دیگر مأموریت نمیرود...»
زندگی داستانی شهید مدافع حرم سید جواد اسدی به روایت همسر شهید به کوشش مصیب معصومیان در قطع  رقعی و در ۱۲۲ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

همچنین کتاب حبیب لشکر؛ خاطرات مدافع حرم سردار شهید سید جلال حبیب الله پور فرمانده محور سوم ثارالله لشکر عملیاتی ۲۵ کربلاست که سرانجام در تاریخ هجدهم اسفند ماه ۱۳۹۳ برای دفاع از حرم آل الله با عنوان فرمانده گروه صابرین به سوریه اعزام شد و پس گذشت ۴۳ روز در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ در منطقه بصری حریر استان درعا به فیض شهادت نائل آمد.

برشی از کتاب:
«شهادت حبیب آخرین روزهای مأموریتمان بود. چهلمین روز حضورمان در منطقه بود. شایعه ای ناگوار به سرعت در منطقه پیچیده بود،‌ عملیاتی در جنوب سوریه انجام شده بود. شروع عملیات خیلی خوب بود؛ اما پایان نامناسبی داشت. برای همین یک عده از نیروهای ایرانی و فاطمیون و سوری ها به شهادت رسیده بودند. شایعۀ ناگوار، شهادت آقاسیدجلال بود. من انگار دیوانه شده بودم. باور این شایعه که هرلحظه داشت موثق تر می شد، برایم خیلی سنگین بود. مدام به این فکر می کردم که ما با هم آمده بودیم که با هم برگردیم. شروع کردم به تماس گرفتن. خبر درست بود؛ اما قطعی نبود. اما زیاد طول نکشید تا قطعی شدن خبر شهادت آقاسید. من آشفته بودم و او فدا شده بود. من دوست خوبم را، برادرم را، حبیب لشکرم را از دست داده بودم و او دنیا را با همۀ متعلقاتش رها کرده بود. مربی دفاع وطن سوریه بود. فرمانده گردان بود و دوستانش را موقع عملیات همراهی کرد. سرنوشت این بود که در عملیات شرکت داشته باشد. پیکرش ماند و دیگر برنگشت و عجیب این بود که خبر بازگشت پیکر سیدجلال به وطن، مصادف شد با تدوین خاطرات آن شهید بزرگوار.
زندگی داستانی سردار شهید مدافع حرم سید جلال حبیب الله پور  به کوشش مصیب معصومیان، در قطع  رقعی و  در ۲۱۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...