مظاهر مصفا، قصیده‌سرا، مصحح و استاد زبان و ادبیات فارسی هشتم آبان امسال در ۸۷ سالگی چشم بر جهان بست. ده فریاد، سی سخن، توفان خشم، سپیدنامه و سی‌پاره مشهورترین مجموعه‌ اشعار اوست و برخی تصحیحات او عبارت است از دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، مجمع‌الفصحاء، دیوان نزاری قهستانی، کلیات‌سعدی و دیوان سنایی. مظاهر مصفا را بسیاری با شعر هیچ و همچنین شعری که برای مصدق سروده بود می‌شناسند.

مظاهر مصفا | ایرنا | 1398 ش.


...

مردی ز شهـر هیچم و از روزگار هیچ
جان از نتـایج هـرگـز، تـن از تبـار هیچ

از شهر بی‌کرانـه‌ی هرگـز رسیـده‌ام
تـا رخت خویش بـاز کنـم در دیـار هیچ

از کـوره راه هـرگـز و هیچم، مسافری
در دست، خون هـرگز و در پای خار هیچ

دنبال آب زندگـی از چشمه‌سـار مـرگ
جویـای نخل مردمـی از جویبـار هیچ

دست از کنار شسته نشسته میان موج
پا بـر سـر جهـان زده، سـر در کنار هیچ 

اصلی گسسته مانده تهی از امیـد وصل
فرعی شکسته گشته پر از برگ و بار هیچ

دیوانه‌ی خـرد ورز و فرزانـه‌ی جهول
عقل آفرین دشت جنون، هوشیار هیچ

هم خـود کتـاب عبرت و هم اعتبارْجـوی
از دفتـر زمانـه‌ی بی‌اعتبـار هیچ

چنـدی عبث نهـاده قدم در ره خیـال
یک چنـد خیـره کـوفته سر بر جدار هیچ 

عمـری فشانده اشک ِ هنر پیش پای خلق
یعنی که کـرده گـوهر خود را نثار هیچ 

آیـای بی‌جوابم و امای بی‌دلیل
گفتـار پـوچ‌گـونـه و پنـداروار هیچ

گـردنـده روزگارم و چرخنـده آسمـان
لیل و نهـار سـازم و لیـل و نهار هیچ

پـرگار سـرنگونم و عمـری به پای سر
بـر گـرد خویش دور زدم در مدار هیچ

عـزلت نشین خانـه‌ی بی‌آسمـانـه‌ام
محنت‌گـزین بـی‌در و پیکر حصار هیچ 

صلح‌آزمـای جنگـم و پیکارجوی صلح
بی هم‌نبـرد ِ هـرگز و چابک سوار هیچ

تیرِ هلاک یافته‌ام از شغال ِ کیـد
خط امـان گرفته‌ از اسفنـدیار هیچ

محکـوم بی‌گنـاهم و معصوم بی‌پناه
مظلوم بی‌تظلـم و مصلـوب دار هیچ

کس خواستـار هـرگز ِ هرگز شنیده‌اید
یـا هیـچ دیده‌اید کسی دوستدار هیچ؟

آن هیچ کس که هرگز نشنیده‌ای منم
هم دوستـدار هرگز و هم خواستار هیچ
 

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...