محمد‌رضا کاتب در نخستین روزهای زمستانی، رمانی در حال هوای سبکی آثار قبلی‌اش و با موضوعی تازه را روانه بازار کرده است. این داستان که با بهره‌گیری از تخیل و ادراکاتی خاص، از زبان راوی اول شخص بیان می‌شود، «آفتاب‌پرست نازنین» نام دارد و اولین صحنه آن، توصیف فضایی تاریک است.

 به گزارش ایبنا، کاتب در نگارش این رمان، زبانی ساده و در عین حال روایت‌گر را به کار برده و از توصیف دقیق صحنه‌ها و فضاهای داستانی از نگاه راوی، که موقعیت و مکانی غیر‌متعارف را می‌بیند، غافل نمانده است.
 
ابتدای این رمان، با شرح حالی از آشفتگی راوی مواجه می‌شویم و با توصیفاتی از عمیق‌ترین حالات روحی یک انسان، ‌ادراکی تاثیر‌گذار را از یک تجربه و شگفتی احساس آن درمی‌یابیم.

کاتب در این اثر نشان داده که همچنان دنباله‌رو کارهای قبلی خود است و به لحاظ فرمی از اختصاصات تکنیکی چندان متفاوتی استفاده نکرده است.

«آفتاب‌پرست نازنین» داستان زندگی دختری است که میان سختی‌ها و دردهای فراوانی محصور شده و نمی‌تواند خود را از بسیاری از مشکلات زندگی برهاند. دخترک علت تمام بدبختی‌ها را مادرش می‌داند و به دلیل تنفری که از او دارد، هرگز نمی‌خواهد او را ببخشد؛ مادری که در حال مرگ است و آرزو دارد به دخترش نزدیک شود، ولی دختر مادرش را مقصر مرگ پدر و تنهایی بزرگی که او را احاطه کرده است، می‌داند.

 این رمان این‌گونه آغاز شده:
«چشم که باز کردم همه چیز تاریک و تو هم بود و حتما جایی افتاده بودم روی زمین، چون چیزهایی تاریک از بین تاریکیهای بالای سرم می گذشتند. شاید هر کدام از آنها کسی، چیزی یا اتفاقی بودند:بیخود نبود شبها آن طوری از خواب می پریدم و بی آنکه بخواهم آن همه زل می زدم به روبه رویم که تاریکی بود.»

«آفتاب‌پرست نازنین»، نوشته محمد‌رضا کاتب، به شمارگان 2200 نسخه از سوی انتشارات هیلا و ققنوس منتشر شده است.

این کتاب 285 صفحه‌ای با قیمت 5500 تومان در بازار نشر ارایه می‌شود.

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...