کتاب «بدن هرگز دروغ نمی‌گوید(اثرات پایدار تربیت خشن)» [The body never lies : the lingering effects of hurtful parenting] نوشته آلیس میلر[Alice Miller] با ترجمه امید سهرابی نیک توسط نشر نو منتشر شد.

«بدن هرگز دروغ نمی‌گوید(اثرات پایدار تربیت خشن)» [The body never lies : the lingering effects of hurtful parenting] نوشته آلیس میلر[Alice Miller]

به گزارش مهر، نسخه اصلی این‌کتاب در سال ۲۰۰6 در لندن منتشر شده است.

آلیس میلر نویسنده این‌کتاب، روانکاو سوئیسی است که در لهستان متولد شده و کتاب‌های زیادی درباره علل و نتایج کودک‌آزاری و خشونت علیه کودکان دارد. او با نظریه‌های سنتی روان‌کاوی مخالف و معتقد است تنبیه بدنی و دیگر روش‌های تحقیرآمیز تربیت کودک، باعث واردشدن آسیب جدی به مغز کودک می‌شود. میلر همچنین چند کتاب درباره خشونت‌ها و دوران کودکی دیکتاتورهای بی‌رحم نوشته است.

این‌نویسنده می‌گوید موضوع اصلی همه‌کتاب‌هایش، بررسی اثراتی است که در نتیجه انکار رنج‌های دوران کودکی در انسان‌ها باقی می‌ماند. هرکدام از کتاب‌هایش هم به جنبه خاصی از این‌تاثیرات می‌پردازند و آن را روشن‌تر می‌کنند. برای مثال او در کتاب «به صلاح خودت» و یا «نباید آگاه شوی» به دلایل و پیامدهای چنین انکاری پرداخته و روی این‌موضوع تمرکز کرده است. اما صرف‌نظر از محتوا، چیزی که در کتاب‌های این‌مولف ثابت است، روش او در به‌کارگیری برخی مفاهیم از جمله ناخودآگاه است.

دغدغه اصلی آلیس میلر در کتاب «بدن هرگز دروغ نمی‌گوید» بررسی تاثیراتی است که انکار هیجانات قوی و واقعی روی بدن انسان می‌گذارد. او می‌گوید چنین انکاری، بیش‌تر به نام اصول اخلاقی و دینی بر ما تحمیل می‌شود و طبق دانش و تجربه شخصی او از روان‌درمانی و نیز روایت‌هایی که از افراد مختلف شنیده، افرادی که در کودکی آزار دیده‌اند، تنها زمانی می‌توانند فرمان چهارم از ده‌فرمان (پدر و مادرت را احترام بگذار!) را انجام دهند که از احساسات واقعی خود فاصله بگیرند و آن‌ها را به‌شدت سرکوب کنند.

کتاب پیش‌رو، ۳ بخش اصلی دارد که فصول مختلفی را در خود جا داده‌اند. «گفتن و پنهان کردن»، «اخلاق سنتی در درمان و دانش بدن» و «بی‌اشتهایی: میل برای ارتباط اصیل» عناوین این ۳ فصل هستند. بخش اول کتاب ۷ فصل دارد که به این‌ترتیب هستند: «هراس از پدر و مادر و تاثیرات مصیبت‌بار آن (داستایفسکی، چخوف، کافکا، نیچه)»، «مبارزه برای رهایی در داستان‌ها و فریادهای ناشنیده بدن (فریدریش فون شیلر)»، «خیانت حافظه (ویرجینیا وولف)»، «نفرت از خود و عشق ارضانشده (آرتور رمبو)»، «کودک زندانی و ضرورتِ انکار درد (یوکیو میشیما)»، «عشقِ خفه‌کننده مادر (مارسل پروست)» و «استاد ماهر در تفکیک احساسات (جیمز جویس)».

در بخش دوم کتاب هم مخاطب با این‌فصول روبرو می‌شود: «آشنایی کودکان با خشونت»، «چرخ و فلک احساسات»، «بدن، نگهبان واقعیت»، «می‌توانم بگویم؟»، «واقعیت را احساس نکن، آن را بُکش»، «مواد مخدر و فریفتن بدن»، «حق آگاهی» و «فریب عشق را می‌کشد». بخش سوم هم که مانند دو بخش پیشین، یک مقدمه دارد، شانزدهمین فصل کتاب را با عنوان «خاطرات ساختگی آنیتا فینک» را شامل می‌شود.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

پدر و مادر پروست، سوم سپتامبر ۱۸۷۰ با یکدیگر ازدواج کردند. نخستین پسر آنها، مارسل، دهم ژوئیه ۱۸۷۱ در شهر اوتوی به دنیا آمد. شبِ به دنیا آمدن او فرانسه دچار درگیری و آشوب بود، زیرا مردم هنوز در شوک حمله پروس به فرانسه به سر می‌بردند. کاملاً روشن است که برای مادر مارسل بسیار سخت بوده که خود را از فضای تنش‌آلود آن‌زمان خلاص کند و عشق و احساساتش را تنها متوجه نوزادش کند. می‌توان تصور کرد که بدن نوزاد، آن ناآرامی‌ها را حس کرده و شک و تردیدهایی در او به وجود آمده که آیا فرزندی خواسته یا ناخواسته بوده؟ در چنین شرایطی، فرزند بیش از هر زمانی نیاز دارد که پدر و مادرش به او اطمینان دهند که او را دوست دارند. در برخی نوزادان، کمبود چنین اطمینانی به‌راحتی باعث ایجاد ترسی مرگبار می‌شود که بعدها فشار روحی عظیمی بر آنها تحمیل می‌کند. این‌ترس، به احتمال زیاد در وجود مارسل هم شکل گرفته بود.

او تمام دوران کودکی، شب‌ها قبل از این‌که مادرش او را ببوسد و به او شب بخیر بگوید، نمی‌توانست بخوابد. و هر قدر پدر و مادرش _ و در واقع همه اطرافیانش _ احساس می‌کردند این عادت نمونه شرم‌آوری از «رفتار بد» است، نیاز مارسل به آن بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد. مارسل، مانند هر بچه دیگری، با تمام وجود می‌خواست عشق مادرش را باور کند. اما از طرف دیگر، نمی‌توانست خود را از خاطرات انبارشده در بدنش خلاص کند. این خاطرات همان‌هایی بود که مدام مارسل را به یاد احساسات پرفرازونشیبی می‌انداخت که مادرش زمان تولد او داشت. او به بوسه‌های شبانه مادرش نیاز داشت تا بدنش را از این خاطرات کهنه و قدرتمند خلاص کند. اما همواره شب بعد، همه شک و تردیدها باز می‌گشت. رفت و آمد مداوم مردان و زنان بورژوا به آرایشگاه زیبایی مادرش، ‌ ممکن است این تردید را در ذهن کودک ایجاد کرده باشد که شاید آنها برای مادرش مهم‌تر از او هستند. به هر حال او در مقایسه با آنها، خود را بسیار کوچک و بی‌اهمیت می‌دید! بنابراین، در تخت‌خوابش دراز می‌کشید و منتظر بوسه عشقی می‌ماند که با تمام وجود نیاز داشت. اما در عوض، چیزی که از مادرش دریافت می‌کرد هشدارهای بی‌وقفه‌ای بود که به او یادآور می‌شد مودب و سازگار و «عادی» باشد.

این‌کتاب با ۲۳۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۳ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...