داستانی از دوران جاهلیت عرب نقل می‌کنند که بزرگ قبیله‌ای می‌خواست چادرش را برچیند که دید ملخی نحیف بر سقف چادرش سکنا گزیده، دستور داد که چادر را برنچینند که میهمان داریم.
گویند تا زمانی که میهمان ناخوانده خودش عزم رفتن نکرده بود، بزرگ قبیله عزم رفتن نکرد و این نهایت حرمت گذاشتن به میهمان بود که مَثَل شد در نزد عرب. یقینا از هزارسال پیش تاکنون جوامع رنگ عوض کرده‌اند؛ ولی حرمت میهمان نزد اعراب عوض نشده، بلکه با قاموس ناموس آنها پیوند خورده است.

سلیمان ایران[حاج قاسم سلیمانی]، میهمان دوستان خود در شهر بغداد بوده است. در نهایت صحت و سلامت، با لبی خندان. ولی آن چیزی که خانواده‌ بزرگ ایران دریافت کرد، پیکر اِرباً اِربای سلیمان خود بود. در تاریخ بین‌النهرین، در سال شصت هجری، به دعوت قبایل و اشخاص بسیاری صدها نامه دعوت به دست نوه‌ رسول‌الله رسید. آن حضرت به دعوت آنها با خانمانش راهی شد و خواندیم که چه آمد بر سر آن حضرت و اصحابش. و خواندیم در تاریخ، مختاری از آن خطه بپا خاست به حرمت آن خون و چه‌ها کرد با آن نسل پلید و دودمانشان.

حالا یک بار دیگر تاریخ در همان خطه تکرار شده است. قصه‌ میهمان و بی‌احترامی تکرار شده. آیا قصه‌ مختار نیز تکرار می‌شود؟ آیندگان چه می‌خوانند از مردمانی که در کنار رود دجله زندگی می‌کردند و با چشمان خود دیدند که چه بی‌حرمتی شد با میهمانشان؟ آنچه پیش روی ماست، از تصویر فرزندمان و هرگز از یادمان نمی‌رود؛ سلیمانی است که نگین انگشترش جدا افتاده از پیکرش.
...

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...