رمان «طاعون» نوشته آلبر کامو با ترجمه کاوه میرعباسی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، «طاعون» یکی از آثار شناخته‌شده آلبر کامو نویسنده فرانسوی الجزایری‌تبار است که برای اولین‌بار در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. داستان این‌رمان در شهری به‌نام اُران در الجزایر جریان دارد. روایت داستان هم توسط شخصیتی به‌نام دکتر ریو انجام می‌شود. در ابتدای قصه و پس از توصیف شهر و مردمانش، این‌اتفاق روایت می‌شود که موش‌ها به شهر هجوم می‌آورند و ...

در ادامه داستان این‌رمان که گفته می‌شود در نقد فاشیسم نوشته شده، طاعون سراسر شهر را مبتلا می‌کند و مردم با آن دست‌به‌گریبان می‌شوند.

ترجمه‌ فارسی معروف این‌کتاب توسط رضا سیدحسینی در سال ۱۳۴۵ انجام شده که توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. در حال حاضر، ترجمه میرعباسی از این‌کتاب،‌ ترجمه جدید آن محسوب می‌شود.

میرعباسی درباره این‌کتاب و ترجمه‌اش می‌گوید: «گرچه فاشیسم، که الهام‌بخش کامو در نگارش رمان طاعون شد، دیرگاهی است بساطش برچیده شده، هنوز بسیاری مرض‌های مسری مرگبار و مصیبت‌های مهلک مشابه هستند که دنیای ما و تمدن بشری را تهدید می‌کنند و همین امر به‌روزکردن این متن ماندگار را ضروری می‌سازد، همچنان که مطالعه مجدد و مکرر آن را.»

این‌مترجم، رمان مورداشاره را از فرانسوی به فارسی ترجمه کرده و برای رفع برخی ابهامات، ترجمه‌اش را با متون انگلیسی، اسپانیایی و رومانیایی اثر هم مقابله کرده است.

این‌رمان ۵ فصل اصلی دارد.

در قسمتی از ترجمه میرعباسی از این‌کتاب می‌خوانیم:

به این‌ترتیب طی هفته‌های متوالی زندانیانِ طاعون هر کار که از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند. و دیدیم بعضی‌های‌شان، مثلا رامبر، حتی باورشان می‌شد که مانند انسان‌های آزاد عمل می‌کنند و حق انتخاب دارند. اما در عمل از اواسط اوت، ناچار بودیم بپذیریم که طاعون بر همه‌چیز مسلط شده. دیگر سخن از سرنوشت‌های فردی معنایی نداشت و هرچه بود تقدیری مشترک به شمار می‌آمد، شکل‌گرفته از طاعون و عواطفی که همگان در آن‌ها سهیم بودند. مهم‌تر از همه، جدایی و تبعید بود و احساسِ ترس و طغیانِ ناشی از آن‌ها. بر این اساس راوی مناسب می‌داند در توصیف اوجِ گرما و بیماری وضعیت عمومی را نیز شرح دهد و از رفتارهای خشونت‌بارِ همشهریان زنده‌مان، مراسمِ خاک‌سپاری مُردگان و رنج و اندوه دلدادگانِ دور از هم مثال بیاورد.

اواسط آن‌سال باد برخاست و چند روز بر شهر طاعون‌زده وزید. اهالی اُوران از باد بسیار بیم دارند زیرا فلاتی که شهر بر آن بنا شده از هیچ حفاظ طبیعی‌ای برخوردار نیست و باد با شدت تمام به خیابان‌ها هجوم می‌بَرَد و زمین را می‌روبد. پس از ماه‌های طولانی، که یک‌قطره باران هم شهر را طراوت نبخشیده بود،‌ پوسته‌ای خاکستری همه‌جا را می‌پوشاند که با وزش باد ترک می‌خورد. در نتیجه گردوخاک و کاغذپاره‌ها بر پاهای گردشگرانی می‌تاختند که انگشت‌شمار شده بودند. آن‌ها را می‌دیدیم که خمیده‌پشت شتابان می‌گذشتند و دست یا دستمال را جلوِ دهان گرفته بودند. شامگاه عوض دورهمی‌هایی که حاضرانش می‌کوشیدند روزها را، که هرکدامش چه‌بسا آخرین روز عمرشان بود، تا حد امکان به درازا بکشانند، گروه‌هایی کوچک را می‌دیدیم که عجله داشتند خود را به منزل یا کافه پاتوق‌شان برسانند؛ در نتیجه طی چند روزی که هوا زودتر تاریک می‌شد، خیابان‌ها خلوت می‌ماندند و رهگذری نداشتند جز باد که بی‌امان زوزه سر می‌داد.

این‌کتاب با ۲۸۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۶ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...