دفتر دوم کتاب «تاریخ شفاهی کتاب؛ گفت‌وگو با ناشران و کتاب‌فروشان» به کوشش نصرالله حدادی و از سوی خانه کتاب منتشر شد.

به گزارش ایرنا، این کتاب شامل گفت‌وگو با ۲۰ تن از ناشران قدیمی عرصه نشر کشور و یک یادبود از ناشری نجیب و قدیمی، زنده‌یاد ناصر مشفق و انتشارات صفی‌علیشاه، مجموعا بیست‌ویک ناشر و کتابفروش است.

نصرالله حدادی در مقدمه خود بر دفتر دوم این کتاب  نوشته است: به هنگام گفت وگو با دوستان ناشر در دفتر اول، خیال داشتم با مرحوم مشفق گفت وگوکنم، که فرصتی فراهم نیامد و فترت یک ساله و اندکی دلسردی نگارنده به خاطر مسائل پیش آمده بعد از چاپ دفتر اول و آغاز گفت وگوها برای دفتر دوم، آنگونه شد که مرحوم مشفق کمتر در محل انتشارات صفی علیشاه حاضر می شد و تنها یک بار موفق به دیدار ایشان شدم و آثار نسیان و فراموشی را آشکارا در آن ملاقات در چهره مرحوم مشفق یافتم. سفر آن مرحوم به آمریکا، این اندک فرصت را نیز از بین برد و با خبرِ شنیدن درگذشت ایشان، افسوسم چندین برابر شد و خوشبختانه با او در کتاب هفته گفت وگویی را به عمل آورده بودم که همراه با نوشته فرزند بزرگوارشان، در انتهای کتاب ملاحظه می فرمایید.

گفت‌وگو با احمد افجه‌ای مدیر کتابفروشی سیروس، علیرضا گنج‌دانش انتشارات گنج دانش، سید رضا یکرنگیان انتشارات خجسته، بیت‌الله رادخواه انتشارات تهران-تبریز، جمشید اسماعیلیان انتشارات پرتو (اسماعیلیان)، ابوالقاسم اشرف‌الکتابی انتشارات اشرفی، بیوک چیت‌چیان انتشارات مرتضوی از جمله گفت‌وگوهای دفتر دوم است که پیش‌روی خوانندگان قرار گرفته است.

در ادامه این اثر نصرالله حدادی، با سیدجلال کتابچی (خاندان کتابچی) انتشارات اسلامیه، سیدمجتبی کتابچی (خاندان کتابچی) انتشارات علمیه اسلامیه، مرتضی آخوندی انتشارات دارالکتب اسلامیه، مهدیه مستغنی (خاندان زهرایی) انتشارات کارنامه، محمدرضا ناجیان‌اصل انتشارات رسا،محمدرضا جعفری انتشارات نشر نو، فرهنگ نشر نو، امیرکبیر و محمد نیکدست انتشارات پیام گفت‌وگو کرده است.

گفت وگو با سعید اقبال کتابچی انتشارات اقبال، داوود موسایی انتشارات فرهنگ معاصر، مهرداد کاظم‌زاده انتشارات مازیار، علی زوار انتشارات زوار، غلامرضا امامی انتشارات موج و پندار، بهروز عطایی انتشارات عطایی از دیگر بخش های این کتاب است.

در پایان کتاب نیز یادی از مرحوم ناصر مشفق مؤسس انتشارات صفی‌علیشاه شده و یادداشت فرزند وی منتشر شده است.

دفتر دوم تاریخ شفاهی کتاب؛ گفت‌وگو با ناشران و کتاب‌فروشان حاصل گفت‌وگوهای نصرالله حدادی با ناشران پیشکسوت است. این کتاب در هزار و ۶۴ صفحه از سوی خانه کتاب راهی بازار نشر  شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...