برشی از کتاب «گردش تصویر» سینما به روایت مسعود جعفری‌جوزانی

«گردش تصویر» سینما به روایت مسعود جعفری‌جوزانی

«برای اولین بار در زندگی ام یکی با چشمانی پر از شوق از من پرسید: چای می خوری یا قهوه؟
من هم که تا آن روز حتی طعم و مزه قهوه را نچشیده بودم پا روی پا انداختم و گفتم: قهوه!
آقای دستغیب چنان از نمایشنامه و اینکه جوانی به سن و سال من آن را نوشته تعریف کرد که دو روز نشئه بودم.  آخر سر هم گفت: فردا راس ساعت پنج بعد از ظهر در آمفی تئاتر کاخ منتظر من خواهد بود.
فردا رفتم، ده دوازده نفر نشسته بودند. نام هایی را که به یاد دارم رحمان ساسان، سعید دانش، مسعود مومنی، جلیل آغداشی، سهراب اسکندرنژاد، خسرو فخرآذر، ابراهیم همت زاده و رضا برزگر است. آقای ساسان که پیدا بود چندبار نمایشنامه را خوانده است، با هیجان و شیفتگی خاصی حرف می زد. جلسه دورخوانی تشکیل داده بود. متاسفانه به تشخیص او نقش غلومی را هیچکس جز من نباید بازی می کرد. برای اینکه کار اجرا شود تن دادم و مخالفتی نکردم.
نمایشنامه با استقبال بی سابقه ای از سوی مردم و به ویژه دانشجویان دانشکده کشاورزی رضائیه روبرو شد.
شب سوم آقای اربابی که در آن زمان مدیر تلویزیون رضائیه بود در سالن حضور داشت و چون خیلی از کار خوشش آمده بود، پیشنهاد خرید و ضبط کار را داد. دوازده هزار تومان هم برای خرید آن پیشنهاد کرد. وقتی رحمان ساسان از من پرسید چطور پول را تقسیم کنیم؟ بدون درنگ پاسخ دادم مساوی تقسیم کنید و همین موجب دوستی پایدار ما شد که تا به امروز هم ادامه دارد.
رحمان ساسان در آن زمان سروان ارتش بود، حقوق خوانده و در کار قضاوت بود؛ یک وطن پرست واقعی و شاید به همین دلیل تا بعد از انقلاب درجه تیمساری به او داده نشد. کار تئاتر را با اسم مستعار انجام می داد چون برای پرسنل ارتش قدغن کرده بودند که کار هنری نکنند. او استاد اول من در تئاتر است و همانند برادر بزرگترم دوستش دارم؛ بعد از انقلاب هم مدتی در ارتش خدمت کرد و با درجه تیمساری بازنشسته شد.»

گردش تصویر حاصل گفت و گوی ۲۰ ساعته «محمد حسین یزدانی راد» با این هنرمند و کارگردان برجسته سینمای ایران است که از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و در قالب یک مصاحبه تاریخ شفاهی صورت گرفته است.

چاپ اول کتاب گردش تصویر: (سینما به روایت مسعود جعفری‌جوزانی)/‏‫ گفت و گو و تدوین و تحقیق محمدحسین یزدانی‌راد در 230 صفحه و توسط انتشارات روزنه در سال 1397 منتشر شده است.‬

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...