به گزارش تسنیم، «عید دیدنی و داستان‌های دیگر»، آخرین اثر زنده‌یاد محسن سلیمانی است که اخیراً از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است.

عید دیدنی و داستان‌های دیگر محسن سلیمانی

سلیمانی که نامش با داستان و دنیای جادویی آن گره خورده و تاکنون آثار متعددی با موضوع پژوهش در داستان و نقد ادبی منتشر شده است، این‌بار 16 داستان کوتاه از خود را به مخاطب عرضه کرده است؛ 16 داستانی که او گفته بود چکیده و حاصل عمرش بوده است.

برخی از داستان‌های این مجموعه در دهه 60 و تعدادی نیز در دهه‌های 70 تا 80 نوشته شده‌اند، اما توجه نویسنده به مضمون زندگی سبب شده تا بسیاری از داستان‌های این مجموعه همچنان برای خواننده دهه 90 خواندنی و قابل پذیرش باشد. سلیمانی در مصاحبه‌ای پیش از این عنوان کرده بود که تلاش کرده تا در این اثر به سبک همینگوی و جان استاین بک به داشتن و نداشتن آدم‌ها توجه کند.

نویسنده در مقدمه‌ای بر این کتاب درباره داستان‌هایش توضیح داده و نوشته است: یادم هست که یک بار به دوست داستان‌نویس احمد دهقان گفتم: «کاشکی این رمان «سفر به گرای 270 درجه» را من قبل از چاپ می‌خواندم.» دهقان گفت: «چه حرفی می‌زنید. اگر من هم الان که 10 سال گذشته، می‌خواستم این رمان را بنویسم مطمئن باشید آن را یک جور دیگر می‌نوشتم.»

این حرف درست است ولی البته معلوم نیست نتیجه کار به اثری برتر بینجامد. من دفتر اول و دوم این مجموعه را اوایل دهه 60 نوشتم و بیشتر داستان‌های دفتر سوم را در دهه 70 و 80 ولی الان ما در دهه 90 هستیم. مسلماً اگر من می‌خواستم این داستان‌ها را الآن بنویسم، احتمالاً آنها را یک جور دیگر می‌نوشتم اما تردید دارم داستان‌های بهتری تولید می‌شد.

من در آن زمان با احساس‌های آن زمان این داستان‌ها نوشتم و آن احساس‌های لحظه‌ای ربطی به برداشت‌های این زمان من ندارد. البته دانش فنی من رفته‌رفته بیشتر شده اما ذوق و احساس من شاید با دانش من همگام نشده یا نباشد و چیزی تولید شود که منظور من نیست. آری، وقتی می‌نویسیم نویسنده‌ایم و منقد درونمان را خفه می‌کنیم اما وقتی می‌خوانیم، منتقد درونمان دائم نق می‌زند. اما اگر این منتقد بخواهد بنویسد، لزوما‌ً اثری عالی پدید نمی‌آید وگرنه همه منتقدان نویسندگان برجسته‌ای می‌شدند. ...

در بخش‌هایی از داستان «عید دیدنی» می‌خوانیم:

یک کم که توی خیابان رفتیم، بابا گفت: «از داییت عیدی گرفتی؟»
آره
خوب پسرم، لابد میدونی هر عیدی گرفتنی، عیدی دادنی هم داره. من هم باید به هر کدومشون اقلکم 100 تومن عیدی بدم، نه؟
چرا؟ دایی همش 20 تومن به من داد.
خوب، اما ما غرورمون قبول نمی‌کنه که. اگه ما فقیر فقرا مثل اونها عیدی بدیم، میگن ندارن، بدبخت‌ان، بیچاره‌ان. خوب، حالا می‌دونی سه تا 100 تومن یعنی چی؟ نه! تند نگو. فکر کن. یه کم فکر کن!
اما من تندی حساب کردم و گفتم: «کاری نداره. میشه 300 تومن.»
نه پسر. گفتم فکر کن. نگفتم تند بگو که. خوب حالا من بهت می‌گم یعنی چی. سه تا 100 تومن یعنی سه روز خرجی خونمون. ...

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...