کتاب «از کاپ تا کیپ» [Kapp to cape : never look back: race to the end of the earth] اثر رضا پاکروان با ترجمه شهلا طهماسبی از سوی انتشارات نشر نو به چاپ سوم رسید.

از کاپ تا کیپ رضا پاکروان

به گزارش خبرگزاری آنا، کتاب «از کاپ تا کیپ» با زیر عنوان «سفر به آخر دنیا» نوشته رضا پاکروان با ترجمه شهلا طهماسبی از سوی انتشارات نشر نو در چاپ سوم وارد بازار کتاب شد.

کتاب «از کاپ تا کیپ؛ سفر به آخر دنیا» روایت یکی از طولانی‌ترین مسیرهایی‌ست که انسان توانسته است در کمترین زمان از طریق «صحرای بزرگ» رکاب بزند. روایتی از استقامت انسان در برابر شن‌زارهای گدازان و خستگی و مالاریا. روایت رکاب‌زنان گذشته از عرض «صحرای بزرگ» و عبور با چشم‌های باز از سرزمین‌هایی که مردم اسمشان را معمولاً لابه‌لای اخبار شنیده‌اند و تصویری گنگ از آن‌ها در ذهن دارند؛ عبور از سودان، اتیوپی، اعماق آفریقا.

رضا پاکروان که به نقاط زیادی در جهان سفر کرده و مستندهایش در شبکه‌های تلویزیونی معتبر جهان به نمایش درمی‌آید، در این کتاب می‌کوشد روایتی صریح و بی‌پیرایه و دست‌اول از کشورهای آفریقایی ارائه کند. انگار که دوربین‌به‌دست مخاطب را به تماشای تک‌تک مناظر زشت و زیبایی می‌برد که خود دیده و زیسته است. به‌علاوه، با روایت پرکششِ خود توانسته است «جغرافیای درون» خودش را نیز در کنار «جغرافیای بیرون» روایت کند. روایت او نه روایتی صرفاً «توریستی»، که روایتی‌ست تمام‌عیار از خلقیات پنهان و پیدای مردمی که در سفر دیده و همنشین‌شان شده است.

در این روزها که خیلی‌ها نمی‌توانند سفر کنند، همسفر شدن با دوچرخه‌سواری که مرزهای توان و تحمل بشری را جابجا کرده است، تجربه‌ای تازه از سفر خواهد بود؛ سفری از شمالی‌ترین نقطه قاره سبز تا جنوبی‌ترین نقطه قاره سیاه. سفری از بیرون به درون، با پاهایی در رکابِ کتاب.

چاپ جدید کتاب «از کاپ تا کیپ» در ۴۱۶ صفحه با قیمت ۶۰ هزار تومان از سوی انتشارات نشر نو وارد بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...