مجموعه‌داستان «حق با شاخ نبات است» نوشته تورج رهنما توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

حق با شاخه نبات است تورج رهنما

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب، مجموعه‌ای است که دو گونه داستان کوتاه را در بر می‌گیرد؛ داستان‌های واقعی و داستان‌های تخیلی و غیرمتعارف. تورج رهنما در پیشگفتار کتاب، به توضیح و تشریح داستان‌های گونه دوم یعنی تخیلی پرداخته و به بیان مسائلی درباره کودکی، رویا و شیوه نگارش داستان‌هایش پرداخته است.

رهنما نویسنده و مترجم ادبیات آلمانی است که سال ۱۳۱۵ در اهواز متولد شده و علاوه بر نوشتن، ترجمه و پژوهش‌هایی در آثاری از اشعار و داستان‌های آلمانی را در کارنامه دارد. او درباره داستان‌های «حق با شاخ نبات است» می‌گوید رویاهای ما به دو شکل ظاهر می‌شوند: یکی در خواب یعنی در جایی‌که نمی‌توان عناصر آن‌ها را بازشناخت، آن‌ها را تنظیم کرد و به آن‌ها شکل بخشید؛ دیگری، زمانی‌که ما در بیداری به سر می‌بریم و آن‌ها را به دیگری منتقل می‌کنیم.

عناوین داستان‌های مندرج در کتاب پیش‌رو، به‌ترتیب عبارت‌اند از:

حق با شاخ نبات است، کنگره، خواب تاجر چینی، ماموریت شبانه، جام شوکران، دو مرد یک سرنوشت، در دادگاه لاهه، درخواست ماهیگیران چینی، کاکاسیاه، گزارش کریستف کُلمب، مردی زنگوله‌به‌پا، آسانسور، ایلچی، اعلامیه حقوق بشر، سرنوشت «موش و گربه»، توهین به مامور دولت...؟، نبرد با اژدها، مردی با دو چهره، نمایش خیابانی، باجِ سبیل، در محضر صوفی،‌ شاعر یونانی، دیدار با دون خوان، در آسایشگاه روانی، کانگورو، نوازنده لهستانی، مسیح چه گفت؟، نامه‌ای به خیام، مارکوپولو، دریا طوفانی است، چرا کاموئیش به زادگاهش بازگشت؟، گل سرخ و شیطان، آخرین سفر آقای صبوری،‌ مرغی که انجیر می‌خورْد، برای ثبت در پرونده، نقاش خیابانی، دلقک، هدیه‌ای از آفریقا، مغول‌ها، یک آشنایی ساده، چگوری، تنبورزن، صبح کویر، قهوه‌خانه بین‌ راه، یک روح سرگردان، بنیان‌گذار دادگری در جهان، آخرین دیدار، اگر بار گران بودیم رفتیم، مصاحبه رادیویی، مینیاتور، کاسپار، سه دانگ از شب، در شمیران، علاءالدین و دوستانش، جعبه مارگیری، شهرزاد به توانِ دو، یک حادثه تامل‌برانگیز، گاو، خرمگس = شتر!، پرده آخر، خانه من، انسان خاکی پرنده مهاجر، تندیس، رونوشت برابر اصل است، کلاغ‌ها، گزارشی از یک سمینار، پُل.

رهنما در توضیح دیگر درباره چگونگی نوشتن داستان‌های این‌کتاب نوشته است:‌ «فکر می‌کنم که در روزگار شتاب‌زده ما دیگر نمی‌توان مانند شهرزاد قصه‌گو آرام و با تانی سخن گفت. فراموش نکنیم که زبان ما وسیله انتقال اندیشه ما و اندیشه ما نشان‌دهنده روزگار ما و شرایطی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. تردید نیست که با بهره‌گیری از این روش اجزایی در زبان نیز قربانی می‌شوند. من این کار را با حذف شماری از فعل‌ها انجام داده‌ام، یا دست‌کم از آن‌ها با گشاده‌دستی استفاده نکرده‌ام. اما دلیل استفاده از این روش چیست؟ _ می‌دانیم که فعل نظام جمله را تضمین می‌کند و اجزای آن را به هم پیوند می‌دهد. اما در جهانی که پیوندها سست است چگونه می‌توان از فعل برای بیان مقصود یاری جست؟»

در قسمتی از داستان «باج سبیل» از این‌کتاب می‌خوانیم:

روزی من _ که در آن زمان ده سال داشتم _ برای خریدن «نان خامه‌ای» به دکان قنادی رفته بودم. هنوز درست وارد دکان نشده بودم که دیدم قاسم پاکت بزرگی در دست دارد و سرگرم ریختن آجیل در آن است. پاکت تقریبا پر شده بود که قاسم قصد ترک قنادی را کرد، بدون آن‌که پولی بابت آجیل بپردازد.
در تمام این مدت پیرمرد قاسم را می‌پایید، اما همین که قاسم پایش را از دکان بیرون گذاشت، به‌سرعت به دنبالش  رفت و با لحنی مؤدبانه خطاب به او گفت: «قاسم‌آقا، ببخشید، جسارت می‌شود، مثل این‌که شما پول آجیل را نپرداخته‌اید.»
قاسم نگاهی خشم‌آلود به پیرمرد کرد و گفت: «برو مرتیکه! من و پول؟! دیوانه شده‌ای؟! من به کدام کاسب این‌ محله پول می‌دهم که به تو بدهم؟!»

این‌کتاب با ۱۷۴ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۲۱ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...