درباره دخمه‌های واتیکان | شرق

«دخمه‌های واتیکان» اثری از آندره ژید است که اولین بار حدود 20 سال پیش و با ترجمه سیروس ذکاء به فارسی منتشر شد. به تازگی چاپ دوم این کتاب با همین ترجمه و البته با ویرایش جدید و تصحیح غلط‌های چاپ اول و افزودن حواشی و توضیحات ضروری درباره اصطلاحات، اسامی مکان‌ها، اشخاص و آثار به بازار کتاب آمده است.

هجونامه قرن نوزدهم  | پارسا ریاحی دخمه‌های واتیکان آندره ژید

سیروس ذکاء در یادداشت‌اش بر چاپ اول کتاب، درباره این اثر ژید آورده: «کتاب دخمه‌های واتیکان که در سال 1914 منتشر شد، شهرتش را مدیون یکی از شخصیت‌های کتاب به نام لافکادیو قهرمان عمل بیهوده است. موضوع عمل بیهوده مدت‌های مدید در ادبیات موجب بحث‌های فراوان شد. البته در کتاب حاضر نباید به دنبال واقعیت گشت. نویسنده خود آن را یک «سوتی» [sotie] نامیده است. بنابراین غیرمنطقی و استثنایی‌بودن در این مورد قاعده به شمار می‌رود. حق آن است که کتاب حاضر را نوعی انتقاد و هجو به معنی وسیع کلمه بدانیم که نتایج نامطمئن برخی آرمان‌ها و عقاید جزمی و متحجر و فرضیه‌های اواخر قرن نوزدهم میلادی در آن با روشن‌بینی و طنزی ظریف و به خصوص، بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری مورد انتقاد واقع شده است. سبک ژید، سبک متقدمان ادبیات فرانسه است که پرتوی از طنز بر آن تابیده شده و با هوشمندی و روشن‌نگری توأم است.»

اصطلاح «سوتی» که ژید درباره کتاب خود به کار برده، به معنای دلقک‌بازی یا خل‌بازی است و گونه‌ای نمایش مربوط به قرون وسطاست که در آن دسته دلقک‌ها انتقاد شدیدی از آشفتگی اجتماعی می‌کردند؛ انتقادی که بیشتر جنبه سیاسی داشته است. آندره ژید از جمله نویسندگان شناخته‌شده فرانسوی در ایران است و کتاب «مائده‌های زمینی» او در سال 1897 منتشر شد و «به انجیل چندین نسل تبدیل گردید.» از این زمان به بعد دوره ادبی واقعی ژید شروع می‌شود و کتاب‌هایی چون «بی‌اخلاق»، «دخمه‌های واتیکان»، «سمفونی پاستورال»، «اگر دانه نمیرد» و «سکه‌سازان» از او به چاپ رسید. ژید همچنین یکی از مترجمان بزرگ و معرفی‌کنندگان ادبیات خارجی به فرانسویان به شمار می‌رود و آثار کسانی چون شکسپیر، جوزف کنراد، داستایفسکی، والت ویتمن، رابیندرانات تاگور و ویلیام بلیک را به فرانسه معرفی و ترجمه کرده است.

آندره ژید در سال 1947 جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و در فوریه 1951 در پاریس درگذشت. کتاب با این جملات به اتمام می‌رسد: «اینجا سرآغاز کتاب تازه‌ای است. ‌ای حقیقت ملموس میل و تمنا، تو اشباح آفریده ذهن را به سوی تیرگی می‌رانی. ما این دو عاشق را به گاه بانگ خروس سحری ترک خواهیم گفت، آن دم که سرانجام نور و گرمای زندگی بر شب چیره می‌گردد. لافکادیو از کنار ژنوی‌یو برمی‌خیزد. با این حال، آنچه او می‌نگرد چهره زیبای او، پیشانی خوی‌کرده، پلک‌های صدفی، دهان ظریف، بالاتنه متناسب و وجود خسته او نیست، نه، هیچ‌یک از اینها نیست که او می‌نگرد- سپیده‌دم است که در درختی از درختان باغ می‌لرزد و از پنجره تمام‌گشوده، خودنمایی می‌کند. به‌زودی وقت آن خواهد رسید که ژنوی‌یو او را ترک گوید. ولی باز هم صبر می‌کند و در حالی که بر فراز چهره معشوق خود خم شده از خلال نفس‌های او، به غوغای درهم شهر گوش فرا می‌دهد که اینک او را از رخوت دور می‌سازد. در آن دوردست‌ها، در سربازخانه‌ها، شیپورها به صدا درآمده‌اند. آیا او از زندگی چشم خواهد پوشید، آن هم برای ارج‌نهادن به ژنوی‌یو که از وقتی بیشتر دوستش دارد منزلت کم‌تری برایش قایل است؟ آیا هنوز هم در اندیشه تسلیم خویش است؟»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...