نامه‌های نویسندگان و شاعران همچون یادداشت‌های روزانه آنها، همواره از پشت‌صحنه‌های جذاب ادبیات بوده‌اند چراکه در چنین نوشته‌هایی می‌توان روی دیگری از چهره و کاراکتر شخصیت‌های مشهور را دید. روی دیگری که گاه مکمل آن چهره‌ای است که از یک آدم مشهور در ذهن داریم و تایید آن تصور ذهنی و گاه هم کاملا متضاد با آنچه پیش از این می‌پنداشتیم و گاه هر دو. در نامه‌های خصوصی و یادداشت‌های روزانه، آن هاله اسطوره‌ای که گرد شخصیتی تنیده شده برداشته می‌شود و خواننده با ابعادی واقعی‌تر و زمینی‌تر از یک فرد مشهور مواجه می‌شود و گاه نظریات بی‌پرده او را در زمینه‌های مختلف و درباره آدم‌های شناخته‌شده دیگر در همین دستنوشته‌ها می‌خواند. نظریاتی که ممکن است در بیان علنی به آن صراحتی نبوده باشد که در بیان خصوصی‌تر مثلا در یک نامه یا یادداشت روزانه. جذابیت مواجهه با چنین پشت‌صحنه‌هایی وقتی دوچندان می‌شود که پای شاعر یا نویسنده‌ای با جایگاهی ویژه در میان باشد که احمد شاملو بی‌شک یکی از اینهاست.

تهران، خیابان آشیخ هادی نامه‌های احمد شاملو

«تهران، خیابان آشیخ هادی»، نامه‌های احمد شاملو است به ع. پاشایی که اخیرا از طرف نشر چشمه منتشر شده است. بیشتر این نامه‌ها که تاریخ میلادی خورده‌اند، مربوط به سال‌های 56 و 57 یعنی اواخر حکومت پهلوی هستند؛ سال‌هایی که شاملو به آمریکا رفته بود و از راه دور و از طریق پاشایی کار انتشار کتاب کوچه را که ابتدا آن را برای چاپ به انتشارات نیل سپرده بود پی می‌گرفت و برای همین در بخش‌هایی از این نامه‌ها، گوشه‌ای از سرنوشت پر فراز و نشیب انتشار کتاب کوچه را می‌خوانیم. چنانکه پاشایی نیز در مقدمه کتاب پس از شرحی از سابقه آشنایی‌اش با شاملو و شیوه کار تنظیم کتاب کوچه، به این قضیه هم اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بعد از چندسال فراز و نشیب، که شرحش اینجا لازم نیست، شاملو چاپ کتاب کوچه را به نشر نیل سپرد که در بخش‌هایی از نامه‌ها این را می‌خوانید. آن نشر گرفتار مشکلاتی شد که نتوانست به چاپ کتاب کوچه اقدام کند. سال1356 که شاملو، ایران را به‌عنوان اعتراض به قصد آمریکا ترک کرد من کار را به ناشر جوان تازه‌کار و فعالی (نشر مازیار) که کتابی از من چاپ کرده بود سپردم، با قرار و مدار تازه و با نظارت کامل خودم...»

در بخش‌هایی از این نامه‌ها شاملو از حیرتش بابت خواندن رمان «پاییز پدرسالار» مارکز سخن گفته و از عزمش برای ترجمه آن و کلنجارش برای پیدا کردن زبانی متناسب با سبک این رمان و دشواری این کار، چنانکه در یکی از نامه‌ها با اشاره به اینکه مترجمان دیگری هم به این کار مشغولند در باب دشواری ترجمه‌اش می‌نویسد: «و اما در باب کتاب جدید گارسیا مارکز باید عرض کنم که ترجمه آن چندان هم آسان نیست. به‌کارگرفتن زبان تازه برای این کتاب (که امیدوارم تا حالا خوانده باشیش) گرفتاری اصلی است، زیرا شیوه نگارش و نقطه‌گذاری گارسیا مارکز در این اثر، به راحتی در فارسی جا نمی‌افتد و به‌خاطر ساختمان خاصی که جمله در زبان فارسی دارد، آن حالت اصلی که هر فصل کتاب به یک جمله مستمر و مداوم تبدیل شده از میان می‌رود و باز به‌صورت جمله‌های تمام شده و پشت‌هم قرار گرفته درمی‌آید. بنابراین مساله اصلی این نیست که I را‌برداری جایش بنویسی من. زبان ترجمه این کتاب باید از نو ساخته شود. امیدوارم مترجمان آن موفق باشند و ما هم در هرحال بدون اینکه قصد رقابت یا خودنمایی داشته باشیم به کار خودمان در ترجمه دیگری از آن ادامه می‌دهیم.»

جایی دیگر عصبانیت شاملو را می‌بینیم از کیفیت چاپ کتاب مجموعه مقالاتش: «مجموعه مقالات را به‌صورت اصلاح‌شده تقدیم می‌کنم. به‌قدری این کتاب کثیف و افتضاح درآمده که دل آدم از نگاه‌کردنش به‌هم می‌خورد. به خصوص آخرهایش که دیگر هرچه من بیشتر قرقر کردم نتیجه‌اش خراب‌تر از کار درآمد. من مطلقا راضی نیستم این چاپ از مجموعه مقالات در‌آید. موافقت کن اینها را بریزد دور و چاپ تمیزی ازش درآورد با حروف خواناتر و در تیراژ بیشتر درآورد تا خرج این کثافت موجود هم جبران شود، در عوض از حق‌التحریر آن چشم بپوش.»

شرق

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...