نشست نقد رمان "بیوتن" نوشته رضا امیرخانی عصر روز سه شنبه با حضور نویسنده اثر و فرزان سجودی، امیرعلی نجومیان و محمدرضا بایرامی در شهرکتاب مرکزی برگزار شد.

در ابتدای این نشست رضا امیرخانی با اشاره به تجربه نوشتن کتاب، گفت: در قرن نوزدهم و زمانی که هندسه اقلیدسی همه جهان را فرا گرفته بود، ریاضیدانی وجود داشت به نام "ریمان" که به همراه عده‌ای دیگر مقابل این هندسه ایستادند و هندسه نااقلیدسی هم زمانی شکل گرفت که ریمان نظریه‌اش را درباره عبور یا در واقع عدم عبور دو خط موازی از کنار هم مطرح کرد. من در این رمان (بیوتن) بیش از آنکه گرفتار تجربه رمانی بوده باشم گرفتار تجربه ریمانی بوده‌ام.

به دنبال رئالیسم بومی‌ هستم
وی با تاکید بر اینکه می کوشد در آثارش به تجربه ای بومی و تازه از رئالیسم دست یابد، افزود: رئالیسم بومی یا رئالیسم ایرانی باید جایی برای تاویل های نویسنده داشته باشد و تعمد من هم در این گونه نگارش رمان ام ناشی از همین مورد و در واقع ناشی از ساختار فکری ما دارد. به عقیده من ضعف ورود نویسنده در داستان یک نقطه قوت است و من با انجام این کار اتفاقاً می خواهم تاویل های گوناگون را وارد رمان کنم. البته در این قصه تجربه گرایی نویسنده جایگاهی دارد.

در ادامه، فرزان سجودی - زبان شناس و منتقد ادبی - سخنش را بر مبنای بحث تئوریک نشانه شناسی فرهنگی آغاز کرد و گفت: اساس بحث من مواجهه ای است که میان "خود" و "دیگری" یا آنچه در این رمان فرهنگ و نافرهنگ تلقی می شود، شکل می گیرد. به هر حال هر فرهنگی خودش را طبیعی، بهتر و بدیهی و دیگری را ناشناخته، بدوی و وحشی تلقی می کند. ما زبان را شفاف می دانیم و همیشه هم فکر می کنیم کوه، کوه است و نیازی هم به توضیح و تعریف ندارد که این نکته همان فرآیند شکل گیری یک نوع "ما"ی فرهنگی است که بر دیگری مسلط می شود.

سجودی با ارائه تعریفی از فرهنگ، گفت: فرهنگ مجموعه ای از نظام های نشانه ای است که دست به کار تولید معانی می زند و بر همین اساس است که می توانیم از فرهنگ تهرانی، نیو هارلمی، منهتنی، نیویورکی و ... اسم ببریم. پروتاگونیست این داستان ("ارمیا" یکی از شخصیت های رمان) دائماً در مواجهه با کسانی از یک فرهنگ دیگر و در حال ساخت گفتمانی است که پیوسته سعی می کند نظام های نشانه ای اندیشه ای خودش را به یاد بیاورد یا آنها را در مقابل دیگری به کار بگیرد.

داستان "بیوتن" در یک مرز بینا فرهنگی حرکت می‌کند
این منتقد ادبی اضافه کرد: البته این رابطه قطبی نیست و اتفاقاً در این رمان پیوستاری است از خود، دیگری و دیگری دور. کتاب به دیگری دور یعنی خود آمریکا خیلی نزدیک نمی شود بلکه فضای کتاب فضای بینابینی است که قلمرو نزدیکی است یعنی کسانی مانند آرمیتا، خشی، رضی، جانی، سوزی و راننده کامیون (از شخصیت های داستان). این قلمرو یک مرز بینا فرهنگی است و حتی زبانی که این افراد با آن صحبت می کنند آمیزه ای است از فارسی و انگلیسی که تائیدی است بر این فضا.

وی تاکید کرد: برخورد افراد رمان از نوع کنار هم زیستن است اما در پاسخ به این سوال که امیرخانی این مواجهه را چگونه به تصویر کشیده است، باید سه گونه را در مواجهه های بین فرهنگی تمییز داد؛ نه خود نه دیگری (که نشان از بحران رمانی است)، خود و نه دیگری (که نشان از بنیادگرایی است) و هم خود هم دیگری که پویاترین گونه مواجهه است. ارمیا با یک "ما"ی بسته و محدود وارد اقیانوسی می شود که یک "دیگری" نیست بلکه دیگری های متعددی است؛ اعراب نیویورک، خود آمریکایی ها، ایرانی های مقیم نیویورک و... اما دامنه گفتمانی ارمیا آن قدر کوچک و محدود است که حتی قطعه 48 شهدا را هم دربر نمی گیرد.

نگاه قهرمان داستان به آمریکا توریستی است و نه جدی
سجودی گفت: بنابراین ارمیا هر چقدر تلاش می کند نمی تواند وارد تعامل و گفتگویی بشود به خاطر اینکه نظام بسته ای دارد و دنیای بیرون از او حاوی دیگری های متعددی است. ایراد ارمیا این است که نگاهش به آمریکا توریستی است و به همین خاطر نمی تواند عمقی به مواجهه فرهنگی اش با آن بدهد؛ به خاطر اینکه اتفاقاً مسائل خودش هم جدی نیست. این رمان بسیار تک صدایی، اقتدارگرا و مسلط است و "ما"ی گفتمانی رمان همیشه فکر می کند در وسط جهان ایستاده است این در حالی است که ما می بینیم ادبیات به دلیل نقد آگاهانه توانسته بر این تک صدایی در گفتمان ادبی غلبه کند با ابزارهایی مانند تغییر راوی، روایت هاتی متعدد، نگاه های مختلف به رویدادها.

این منتقد ادبی اضافه کرد: تنها صدای موجود در این رمان تک صدای ارمیاست و صداهای دیگران پیوسته در حاشیه و تحت تاثیر ارمیا شکل می گیرد. رمان نگاه مردسالار و خودمحوری به دیگری های نژادی دارد با این توجیه که آن دیگری ها براندازند. در ادامه این نشست امیرعلی نجومیان - نشانه شناس و منتقد ادبی - سخنش را با نقد نشانه شناسی پساساختارگرایانه "بیوتن" آغاز کرد و با نقل قولی از "هومی بابا" - استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه هاروارد - گفت: رمان بیوتن از تقابل های سلبی و صلبی و یقین ها به سوی تعلیق و سرگردانی - البته به معنی مثبت آن - و به اصطلاح نویسنده "خوابگردی" حرکت می کند گرچه به قول هومی بابا این تقابل ها تنها شاید در فضا و نقطه سومی قابل حل باشند؛ زمانی که "خود" با "دیگری" یا دیگری هایش روبرو می شود.

شخصیت پردازی در بیشتر جاهای "بیوتن" کلیشه‌ای است
وی با اشاره به پنج سازوکار تشخیص نشانه ها در متن که عبارت اند از حرکت نشانه در متن، حرکت یک نشانه از یک سوی تقابل به سوی دیگر تقابل، زمینه یابی جدی نشانه ها، جابجایی نشانه ها و حضور دو نشانه متقابل در کنار یکدیگر، گفت: شخصیت پردازی در بیوتن در بیشتر جاها کلیشه ای و تیپی است که به دلیل این است که ما در رمان همیشه تصاویر محدود و بسته‌ای از شخصیت‌ها می‌بینیم. همچنین سنت یا مدرنیته، دوران جنگ و دوران پس از جنگ، شرق و غرب، مادیت و روحانیت، ایمان و عقل از جمله تقابل های رمان‌اند. در متن ما با دو حرکت عمده واسازانه مواجهیم؛ یکی مادی شدن روحانیت و دیگری روحانی شدن مادیت.

نقطه ضعف "بیوتن"؛ نقطه قوت آن است!
در پایان این نشست محمدرضا بایرامی - نویسنده - با مهم ارزیابی کردن رمان بیوتن گفت: این رمان برای من نویسنده یا مخاطب که شاید بتوان آن را در زمره ادبیات مهاجرت محسوب کرد، به گونه دیگری بود؛ یعنی کسانی که قبلاً این گونه می نوشتند یا دچار حس تعلق و نوستالژیک بوده اند یا شخصیت ها را در فرهنگ موجود غرب حل کرده اند. اتفاقی که در بیوتن روی داده، این است که نویسنده داستانی را نقل می کند که در آستانه ورود از یک فرهنگ به فرهنگ دیگری است و به همین خاطر به عقیده من چیزهایی که شاید به نظر نقطه ضعف داستان شمرده شود، اتفاقاً نقطه قوت آن هستند.

وی اضافه کرد: بیوتن به همه خواسته های خواننده جواب نمی دهد اما بعضی از انتظارات او را برآورده می کند. یکی از تعریف های رمان بر اساس قراردادی است که نویسنده با مخاطب می بندد؛ شاید نقطه ضعفی که در این اثر امیرخانی وجود دارد این است که او این قرارداد را خوب نبسته است. ارمیا می خواهد از چیزی فرار کند که نمی تواند. او تصویری دارد از اتفاقاتی که بر او گذشته و این باعث می شود که به یک نوع سرگردانی برسد؛ اصل مسئله هم همین است.

بایرامی در پایان گفت: امیرخانی با سه گانه اش راه خود را پیدا کرده که نوعی در هم آمیختگی زبان کوچه و بازار است و می توان گفت شیوه شخصی خودش را اگر نه صد درصد اما تا حدودی پیدا کرده است. به گزارش مهر در این نشست نویسدگان و مترجمانی مانند تهمورث ساجدی، هوشنگ مرادی کرمانی، فرخنده حاجی زاده، محمدرضا قانون پرور و... حضور داشتند.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...