دراماتورژی «مصادره به مطلوب» نیست | شرق


در سال۱۳۸۴، محمدرضا خاکی و منصور براهیمی بر آن شدند تا شماره های دوم و بخشی از شماره بعدی فصلنامه تئاتر را به بررسی مفهوم دراماتورژی اختصاص دهند. به این منظور مقالاتی با این موضوع گردآوری و توسط گروهی از مترجمان ترجمه شد که اکنون چنانکه در پیشگفتار کتاب تازه منتشرشده «دراماتورژی چیست؟ دراماتورژ کیست؟» عنوان شده، این کتاب «گردآوری، بازآرایی و بازنگری همان مجموعه» است که از طرف نشر بیدگل در مجموعه «تئاتر: نظریه و اجرا» منتشر شده است.

دراماتورژی چیست؟ دراماتورژ کیست؟

کتابی که از پیشگفتار انتقادی و آسیب شناسانه آن برمی آید که نه صرفا چینش تصادفی مجموعه مقالاتی در کنار هم، که گردآمده براساس یک ضرورت و خلادر فضای تئاتری ماست. بخشی از این خلا همان طور که خاکی و براهیمی در پیشگفتار کتاب به آن اشاره می کنند، ناشی از تلقی نادرست و سطحی از مفهوم دراماتورژی است که یکی از پیامدهای منفی آن ارایه متون نمایشی و اجراهای تئاتری سهل الوصول و غیرخلاقانه از آثار کلاسیک است. چنانکه در بخشی از این پیشگفتار می خوانیم: «دراماتورژها به ما می آموزانند که دراماتورژی «مصادره به مطلوب» نیست، بلکه عرصه «گفت وگو» و پیوندهای «دیالکتیکی» است. به نظر می رسد گام اول، ورود سنجیده دراماتورژ به دنیای اثر است، به گونه ای که، به قول پدیدارشناسان، در آن دنیا ساکن شود، با متن محشور شود و بتواند امکانی برای «درهم آمیختن دو افق فرهنگی» فراهم آورد. پس دراماتورژی «تندخوانی» اثر و فراهم کردن مونتاژی دست وپاشکسته از آن نیست؛ دراماتورژی، اگر متن خوش اقبال باشد، فراهم کردن مجموعه ای تصاویر بدیع اما بی ربط، نیست؛ دراماتورژی با معجونی مکانیکی از عناصر متن ها و فرهنگ های گوناگون حاصل نمی شود و الی آخر. امیدواریم کتاب حاضر فتح بابی باشد برای آنکه «وظایف دراماتورژ» - عنوانی مشکوک و بی معنا در کشور ما! -تا حدی روشن شود و نقد نمایشی ما بتواند معیارهایی برای سنجش اثر دراماتورژیک پیدا کند.» (جالب اینکه آنچه در سطرهای نقل شده به عنوان نقد تلقی سطحی از مفهوم دراماتورژی عنوان شده است، مصیبتی است که ادبیات ما هم اغلب آنجا که به سراغ بازنویسی یا اقتباس از متون کهن می رود به آن دچار می شود و اغلب بازنویسی های از این دست، فاقد مواجهه خلاقانه و واقعا معاصر با میراث کهن هستند.)

بخشی از مقدمه هم به بحثی خواندنی در باب رابطه دراماتورژی و اقتباس اختصاص دارد که در آنجا با ارجاع به نظریات رابرت استم در باب اقتباس سینمایی، دریافت های کلیشه ای از مفهوم «اقتباس»، مثل «وفاداری» به اثر مورداقتباس، مورد نقد قرار گرفته اند.

کتاب «دراماتورژی چیست؟ دراماتورژ کیست؟» شامل ۲۰ گفت وگو و مقاله ترجمه و دو مقاله تالیفی است. این دو مقاله تالیفی عبارتند از: «دراماتورژی گروهی چیست؟»، نوشته بابک تبرایی که گزارشی است از تجربه یک ساله فعالیت «گروه دراماتورژی شبکه دوم سیما» و «فرایند دراماتورژی داستان محمود و ایاز: دراماتورژی و مثنوی معنوی»، نوشته رها علی نژاد. گفت وگوها و مقالات ترجمه کتاب هم عبارتند از: «دراماتورژی چیست؟» نوشته برت کاردولو، لیون کتس و دیوید کوپلین، ترجمه منصور براهیمی، «دراماتورژی چیست؟ دراماتورژ کیست؟» نوشته پیتر اکرسال، ترجمه حمید احیا، «دراماتورژی هامبورگ» نوشته گوتهولت افراییم لسینگ، ترجمه هوشنگ آزادی ور، «برتولت برشت در مقام دراماتورژ» نوشته راسل ایی. براون، ترجمه داود دانشور، «دراماتورژ به چه عناصری از نمایش توجه دارد: گفت وگوی دو دراماتورژ [لیز انگلمن و مایکل بیگلو دیکسن] درباره اینکه چرا در این حرفه اند و چه چیز آن را دوست دارند»، ترجمه احمد دامود، «دراماتورژی در کلاس درس: آموزش به دانشجویان دوره کارشناسی که دانش«جو» نباشند، نوشته کاری. م. مایزر، ترجمه بهزاد قادری، «آموزش تحلیل متن: چگونه مهارت کلیدی دراماتورژی می تواند نگرش نقادانه را پرورش دهد»، نوشته شلی ار، ترجمه رضا دادویی، «آموزش و تمرین مشارکت گروهی»، نوشته لین ام. تامسن، ترجمه مجید اخگر، «نظریه های تالیف و تاویل»، نوشته جین لور، ترجمه مجید اخگر، «دراماتورژی آثار غیررئالیستی: خلق واژگانی نوین»، نوشته توری هرینگ اسمیت، ترجمه علی دادرس، «عناصر چهارگانه: انگاره های جدید دراماتورژی سنت شکن»، نوشته جودیت روداکف، ترجمه بابک مظلومی، «دراماتورژی تماشاگر»، نوشته مارکو دو مارینس، ترجمه مژگان غفاری شیروان، «دراماتورژی در دو معنا: به سوی نظریه ای برای دراماتورژی نمایشنامه های جدید و برخی اصول مقدماتی آن»، نوشته آرت بورکا، ترجمه مهدی نصرالله زاده، «دراماتورژی و سکوت»، نوشته جفری پروئل، ترجمه بابک تبرایی، «سیاست شناسی دراماتورژی»، نوشته جان لاتربی، ترجمه بابک تبرایی، «چرا به کارگردان نیاز نداریم: بیانیه ای دراماتورژیکال/ تاریخی»، نوشته مایکل ایکس. زله ناک، ترجمه هوشنگ آزادی ور، «کارگردانان، دراماتورژها و جنگ در لهستان: گفت وگویی با یان کات»، ترجمه رضا سرور، «دراماتورژی در گفت وگو با آن کاتانئو»، ترجمه مژگان غفاری شیروان و «دراماتورژی در گفت وگو با بیل گلسکو»، ترجمه مینا درودیان.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...