قهقهه در برهوت | آرمان ملی


«گمشده در13:60 » نوشته‌ پویان مُکاری داستانی است لایه‌لایه و تودرتو از اقلیتی مذهبی که دو‌نسل پیش از خانه‌ خود در یکی از روستاهای یزد رانده شده‌اند و حالا تنها نوه‌ این خاندان، عرفان، با روایتی طنزآمیز از تلخی‌ها و ناکامی‌هایی که بر این خاندان رفته سخن می‌گوید و در خلال این روایت خواننده را با برگی از تاریخ ایران آشنا می‌کند. گستره‌ این تاریخ شامل پهلوی اول تا زمان حال می‌شود.

داستان در فضایی آخرزمانی آغاز می‌شود، در بیابانی که جسدهای کت‌وشلوارپوش زیر نور کم‌رمق خورشید پخش‌وپلا شده‌اند و راوی همراه جلاد خود، مرد چشم‌تلسکوپی، به مسلخ می‌رود و از آغاز این فرجام می‌گوید؛ از قشنگ‌ترین خانه‌ یزدی‌ که سوختنش مادربزرگ و نوه را دربه‌‌در خانه‌ این‌وآن کرده و از دایی جوانی که سال‌ها پیش از دانشگاه علم‌وصنعت لیسانس معماری‌اش را گرفته و بعد از برگشت به اصفهان و ریختن ماموران ساواک به منزلش روی پشت‌بام خانه‌ها در تاریکی ناپدید شده است.

گمشده در13:60 پویان مکاری

نخستین فصل رمان را می‌توان آخرین بخش داستان به‌حساب آورد؛ سرانجامی که خواننده در‌پی یافتن علت‌مندی این اتفاق، اقدام به قتل راوی، نوزده فصل بعد را با ولع و اشتیاقی کم‌نظیر دنبال می‌کند و در انتها برای پیداکردن نشانه‌ای از عاقبت عرفان دوباره به آن محیط خوفناک، فصل اول، بازمی‌گردد؛ غافل از آنکه این سرانجام خود بی‌فرجام است، پایانی غیرقابل اعتماد و لغزنده، از جنس لغزندگی و سیالیت و عدم‌قطعیتی که نویسنده در پرداخت شخصیت‌ها به‌ویژه در کاراکتر دایی به‌کار برده است. دایی موهبت از کلیدی‌ترین کاراکترهای رمان است؛ کسی که حاضرنشدنش بر سر قراری که وعده‌ آن را چهل‌وچند سال پیش، درست پس از رفتن ماموران ساواک با عرفان گذاشته و تلاشی که سال‌هاست خواهرزاده صرف یافتن او کرده شالوده و بنیان اصلی داستان را تشکیل می‌دهد.

او گاه با چشم‌تلسکوپی، محافظ حاج‌آقا (دشمن دایی موهبت)، یکی‌ می‌شود و گاه تبدیل می‌شود به موتورسواری که هم‌بازی راوی را مجبور به فرار می‌کند و درجایی دیگر راننده‌ ماشینی می‌شود که با مخفی‌کردن عرفان او را از خطر قتل به دست هم‌ولایتی‌هایش نجات می‌دهد.

راوی نیز که طبق قاعده و زمان تقویمی می‌باید مردی میان‌سال باشد رفتار و سکناتی چون جوانان دارد و در برخی سطور فصل بیستم به روای‌ای نوجوان تبدیل می‌شود. این‌همه خواننده را در مرزی میان آگاهی و ناآگاهی نگاه می‌دارد، به‌عنوان نمونه مخاطب نشانه‌ها و تکیه‌کلام‌های دایی را در اغلب شخصیت‌ها و حتی در تک‌تک مردانی که در کمینه خواجو رفت‌وآمد می‌کنند می‌یابد، اما موهبت هم‌چنان ناپیداست و هیچ رد و اثری از مرده یا زنده‌ او در دست نیست و این به سرگشتگی راوی می‌افزاید؛ آشفتگی‌ای که تلفیق آن با روایتی از جنس اول‌شخص مفرد از اصلی‌ترین عوامل کشش داستان است. جز این، لحن یک‌دست و ساده اما خاص و زبان طنزآمیز راوی را می‌توان از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این رمان برشمرد. این زبان را نویسنده چون تاری لطیف و نازک در پود لحظه‌های سخت و دهشتناک داستان تنیده و از آن پارچه‌ای خوشرنگ بافته است؛ طنازی در دیالوگ‌ها و واگویه‌های راوی مثلا آنجا که مردم اصفهان از ترس زلزله‌ سهمگینی که هر‌لحظه بیم وقوع آن می‌رود به خیابان‌ها هجوم آورده‌اند یا در صحنه‌ای که سگ‌ سیاه و بزرگ حاجی مردی را غرق ‌خون و تکه‌‌پاره می‌کند به یاری خواننده آمده و نه‌تنها از تلخی داستان می‌کاهد که خواننده را به تبسم و خنده نیز وامی‌دارد. در این بین دفترچه خاطرات مادربزرگ عرفان بهانه‌ای است برای سرک‌کشیدن به یاغی‌گری‌ها و سرکشی‌های عده‌ای که به ناموس مردم دست یازیده‌اند و نیز دوستی با تنها فرزند حاجی، حامد، دستاویزی است برای نقب‌زدن به گذشته‌ مزورانی که دغل‌بازی و شیادیشان تشخیص سره از ناسره را دشوار می‌سازد.

نویسنده [مکاری] در نوشتن این اثر علاوه بر توجه به محتوا نسبت به فرم نیز بی‌اعتنا نبوده است. برای اثبات این ادعا کافی است نگاهی به عنوان داستان بیاندازیم، «گمشده در 13:60»: عنوانی عجیب که علاوه بر تامل‌برانگیزبودن به اتفاقات و حوادث سال شصت نیز اشاره دارد. جز این تکرار موتیف‌‌گونه‌‌ جمله‌ «اگه راهی نبود از آسمون فرار کن.» که در داستان دیالوگ یکی از معروف‌ترین فیلم‌های قبل از انقلاب است و بهره‌گیری از آن در عکس‌العمل‌های راوی هنگام مواجهه با حوادث میهج به زیبایی اثر افزوده است. همچنین از بازی‌های فرمی و زبانی نویسنده، می‌توان به استفاده از روایت دایره‌ای در برخی فصول اشاره کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...