پسرکی کرمانی را تصویر می‌کند که لاغر است و سیاه و شیطان و عاشق کتاب و بیزار از ریاضی... مجید و بی‌بی(مادربزرگ مجید) با هم زندگی می‌کنند... قصه‌ها،‌ هرکدام موضوع خاصی دارند و نهایتا سه صفحه‌اند. غالبا با ایجاد مشکل خاصی قصه شروع می‌شود، با پیگیری‌های مجید و دردسرهایش برای حل مسئله ادامه می‌یابد

قصه‌های مجید | هوشنگ مرادی کرمانی
قصه های مجید
(
The Tales of Madjid) نوشته هوشنگ مرادی کرمانی. چاپ اول: 1358

«قصه های مجید» اغلب ما را به یاد پسرک لاغر و شیرین زبان اصفهانی می اندازد که حالا به خاطرات دوران کودکی هم‌نسلان ما پیوند خورده است. ولی فیلم کیومرث پوراحمد، صورتی سینمایی است از داستان‌های‌ کوتاه‌ کتاب «قصه های مجید». مرادی کرمانی در این مجموعه داستان‌، پسرکی کرمانی را تصویر می‌کند که لاغر است و سیاه و شیطان و عاشق کتاب و بیزار از ریاضی. «مجید» مرادی کرمانی، نوجوانی است مهربان و با اعتماد به نفس بسیار بالا، که همیشه می‌خواهد کمک کند ولی کارها را خراب‌تر می‌کند و جان «بی‌بی» را به لبش می‌رساند و دست آخر به خاطر دل مهربانش قضایا به شکلی خوب تمام می‌شود.

قصه‌ها،‌ هرکدام موضوع خاصی دارند و نهایتا سه صفحه‌اند. غالبا با ایجاد مشکل خاصی قصه شروع می‌شود، با پیگیری‌های مجید و دردسرهایش برای حل مسئله ادامه می‌یابد و نهایتا مسئله به نحوی که همیشه هم خوشایند نیست،‌ تمام می‌شود. چیزی که این قصه‌های ساده و سر راست را خواندنی کرده است، دلسوزی‌ها و شیطنت‌های بچه گانه و از سر صداقت مجید است، که خواننده را با خود همراه می‌کند.  شخصیت های اصلی این قصه‌ها مجید و بی‌بی(مادربزرگ مجید) هستند که با هم زندگی می‌کنند. موضوع هم اتفاقات روزمره‌ی زندگی این دو نفر است.

به نظر می‌رسد غالب شخصیت‌های داستان‌ها ما به ازای بیرونی دارند، زیرا همگی آدم‌هایی هستند بسیار خوب پرداخت شده با احساسات و عکس العمل‌های کاملا واقعی. نقطه‌ی قوت قصه‌های مجید، ساده و دم دست بودن روایت‌هاست. مجید ساده و بی‌تکلف است و از جنس آدم‌هایی که همه‌مان دیده‌ایم. مجید از جنس پسر بچه‌های چشم آبی تپل مپل با لباس‌های مرتب و تمیز نیست که دردشان نداشتن سی‌دی جدید بازی «سیمز» باشد، دردسرهای مجید ناشی از فقرند. فقری که برای اکثر مردم ما ملموس است.

مرادی کرمانی در قصه‌های مجید «فیل» هوا نکرده، او فقط یک داستان گوی با تجربه است که ساده و روان، قصه‌هایش را تعریف ‌کرده است. قصه‌های مجید فراز و فرود‌های اساطیری ندارد. دردسرهایی است که خیلی ملموسند. به همین دلیل است که این مضمون هم در قالب نوشته بسیار به دل می‌نشیند و هم در قالب فیلم ماندگار می‌شوند. اما از آنجا که همیشه اگر از موضوعی تصویری در ذهن داشته باشیم، تصور صورت دیگری از آن بسیار سخت خواهد بود، تصویر مجیدی که با لهجه‌ی غلیظ پیرمردهای دهه‌ی 60، اصفهانی صحبت می‌کند، در ذهن‌هایمان حک شده؛ آنقدر که موقع خواندن قصه حس می‌کنیم در حق لهجه‌ی کرمانی مجید، قصه و بازار وکیل و کوچه‌های پر پیچ و خم کرمان، جفای بزرگی شده است.

مرادی کرمانی به سبب محیطی که در آن بزرگ شده، در غالب داستان‌هایش حال و هوای روستا یا شهرهای کوچک و مردم فقیر آنجا را بیان می‌کند. در قصه‌های قبلی او مثل «خمره» یا در قصه جدیدیش که داستان زندگی خود اوست، «شما که غریبه نیستید» فضاها همینطور انتخاب شده است.

«قصه های مجید» جایزه‌ی کتاب سال 1364 را به خود اختصاص داده است.

مستند «قصه‌ها» درباره 
هوشنگ مرادی کرمانی، اثر مهدی جعفری، 1381 ش.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...