به روایت عشق ورزی ابن عربی به گالا در این رمان بسیار ایراد گرفتهاند؛ اعراب به نویسنده و ایرانیها به منِ مترجم... اشاره شده که ابن عربی «ترجمان الاشواق» را به خاطر زیباییهای نظام سروده... علوان برای نگارش این رمان در دنیا تحسین شد و میدانیم که آبشخور رمان او متون صوفیه است... عرفان هنر است و کاربردی جز التذاذ ندارد. در طول تمدن اسلامی مهمترین هنر خود عرفان بوده است... آرای استاد شفیعی کدکنی سرشار از این مغالطات است
...
برای وصلکردن آمده بود، وقتی همه در پی فصل بودند. سودای «مکتب تلفیق» داشت، وقتی «مکتب تفکیک» فراتر از نام یک جریان فکری، توصیفی بود برای کنش غالب فعالان مذهبی و سیاسی. دنبال تطبیق بود. دنبال جوشدادن... منبر جای حدیث و آیه و تفسیر است، جای نصیحت و تذکر... موعظهی واعظ قرار است کسی که پای منبر نشسته را متنبّه کند؛ نه آنکه او را بشوراند. باید به آرامش برساندش، نه آنکه به هیجان.
...
در تراجم احوال و ذکر آثار دانشمندان و بزرگان شیعه از آغاز تا روزگار معاصر که همهی طبقات دانشمندان علوم گوناگون از راویان و فقیهان و مفسران و قاضیان و لغویان و ادیبان تا ریاضیدانان و پزشکان و فیلسوفان و متکلمان و عارفان و نیز پادشاهان و وزیران و دیوانسالاران را دربردارد... مقدمهی سوم اختصاص دارد به ذکر منابع کتاب که 393 اثر از امّهات آثار مکتوب شیعه و غیر شیعه، اعم از چاپی و خطی...
...
از یک مقدمه و 72 باب تشکیل شده است که هریک به زندگی حالات اندیشهها و سخنان یکی از عارفان اختصاص دارد... نقلها و روایتهای تذکرة الاولیاء التقاطی از مطالب کتابهای دیگر است... در سرگذشت هر عارف تمام نقلها و روایتهایی را که درباره زندگی او در منابع دسترس خود خوانده و به نظر او درست آمده، آورده اما بیش از آنکه در صحت روایات دقت کند به تأثیر تربیتی و ارشادی آنها توجه دارد.
...
با جنس زن روابطی کاملاً دگرگونه داشت... تنها مخلوقی بود که جسم و جانش را در ربود، زیرا روسو میدانست که وی از آن دیگری است... سومین زن، ترز لوواسور بود. یار و یاور او در زندگی، دختری زیبا و مهربان که پنج فرزند برای او آورد. فرزندانی که روسو همه را به نوانخانه کودکان سر راهی سپرد... ضمن اعتراف به خطاها و نقصهایش، در بدنام کردن کسانی که آنان را عامل بدبختی خود میداند، تردیدی به خود راه نمیدهد.
...
«من با نوشتن نخستین جمله زندگی ناپلئون نوعی تأثر مذهبی در خود احساس میکنم.» ... استاندال با احساسات شورانگیزی به توصیف ناپلئون باز میگردد، شاید به سبب آنکه در او بخشی از گذشته خود را میبیند... او تنها به تعقیب گام به گام شرح زندگی ناپلئون در یادنامه سنت هلن اکتفا میکند، و «گزارش معقولی» از وقایع به سبکی ساده مانند گزارش خاطرهنویسان قرن هفدهم به دست میدهد.
...
در پیرامون چهرهی رنج کشیدهی بوثوتاروتی، ایتالیای قرن شانزدهم با تعارضها و کشمکشهایش نمودار میشود که در زمینهی مذهبی، جنبش ضد اصلاح کلیسا و در زمینهی هنری سبک «باروک» و در زمینهی سیاسی انهدام آزادی را تدارک میبیند... رنج و خدا و مرگ تصوراتیاند که پیری توأم با تنهایی این پیروز شکست خورده را به خود مشغول میدارند. میکلانژ و بتهوون دو جانب متضاد سرنوشت آدمیاند. و رولان میکوشد تا دوستی نسبت به این دو را در دلها به وجود آورد.
...
در دوره بازگشت سلطنت (1814-1930) تمامی خانواده بالزاک در محله ماره پاریس مستقر میشوند، و این دوره کارآموزی نویسنده نابغه در میان خواهر و مادری بسیار مهربان است... زندگی و ثروتش را با همان بیخیالی قهرمان چرم ساغری برباد میدهد، همیشه یک کتاب به ناشران بدهکار است، پیوسته در پی چند هزار فرانک و درگیر با زنان ولخرج است... نخست آثارش که باید به پایان برساند، سپس خانم هانسکا که آرزوی وصالش را دارد.
...
از یازده سالگی به بعد، پس از اینکه در مادرید به نزد پدرش ژنرال کنت هوگو رفت و اسپانیا را دید، رشتهای از حوادث پیاپی و مجموعه حیرتانگیزی از فرازها و فرودها زندگی او را انباشته است... همه از عشق او نسبت به آدل فوشه، که زنش شد، و سپس نسبت به ژولیت دروئه، که از 1832 تا دم مرگ او را دوست میداشت، خبر دارند. اما بسیاری زنهای دیگر نیز در زندگی او بودهاند... پدری بسیار خوب و پدربزرگی خوبتر بود و داغ بسیاری از نزدیکانش را دید و درد کشید
...
زندگی مردی بیان شده که همواره رنج برده است: از کودکی غمانگیز فقیرانهاش تا بیماری درازی که او را به پای مرگ کشاند. این زندگی گویی داستانی از آرزوی شادمانی است که سرنوشتی متناقض، سرسختانه بدان خیانت ورزیده است؛ سرنوشتی که با بیمارهای مداوم و بی رحمانه، با آن ناشنوایی که در بیست و پنج سالگی او را مبتلا ساخت و تا پایان عمر شکنجهاش داد، روی نمایاند... تنها کسانی را قهرمان مینامم که گشاده دلاند.
...
شاید هیتلر را به عنوان شخصی بشناسند که بیشتر به جای خواندن کتابها آنها را میسوزانده است، ولی باید این حقیقت را بعد از سالها منتشر کرد که تنها نیروهای آمریکایی بعد از اشغال آلمان، حدود 3هزار جلد کتاب را از کتابخانهی شخصی هیتلر در مونیخ به کتابخانهی کنگره آمریکا منتقل کردند... هیتلر در جایی گفته است؛ در طول جنگ جهانی دوم هر شب یک کتاب میخوانده و در حقیقت تمام نیازهای خود را از این کتاب ها رفع میکرده است!
...
در میان صدها هزار عنوان کتاب مدیریت و رهبری موجود در بازار کدام یک میتوانند نگرش صحیحی را در ما ایجاد کنند؟ این سوالی است که نه از نویسندگان آن کتابها و نه از خوانندگانشان میتوان پرسید، بلکه فقط مدیران موفق جهان هستند که نمود عینی عمل به مفاهیم این کتابها هستند... این کتاب آنقدر برای خانم وایتمن اهمیت دارد که همه کارمندان خود را مجبور به مطالعه آن کرده است.
...
این سه زن جوان سمبلی از سه چهره مدرن از جامعه معاصرند... تنهایی سختی را در غیبت همسری که عاشقش بوده و اکنون نیز هست، تجربه میکند... با درخواست ویزایش برای رفتن به فرانسه موافقت نمیشود و او مجبور است زندگی دیگری را تجربه کند... تردید شبانه برای تصمیم گرفتن درباره زندگیاش غیرعادی و فلجکننده است... فرد چنان در حاشیهها درجا میزند که آینده به محاق میرود... زندگی اگر که تحقق نیابد رنجآور میشود
...
این سفرنامه در چارچوب ادبیات مهاجرت، یعنی در مقوله ادبیاتی که نویسندگان راندهشده از آلمان هیتلری در غربت و مهاجرت نوشتند، خیلی پرآوازه نیست، چونکه به جزئیات زندگی مردم آلمان در شرایط دشوار و وحشتآلود حکومت نازیها چندان نمیپردازد. از دید ادبیات هجرت رمان «مفیستو»، اثر پسر ارشد توماس مان، یعنی کلائوس مان، همچنین داستانهای کوتاه برتولد برشت با عنوان «ترس و نکبت رایش سوم» شهرهترند... قاضی با انتخاب «دون كیشوت» گامی بسیار دلنشین و پربرکت در راه ترجمه برداشته است، شوخطبعی و طنز ذاتی او موجب
...
جهان در نفس خود زنانه است و زاینده و مایل به مهر... اگر بگویم آن دوره از روزگار ما منفک نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است و ما هنوز به شیوه آن دوران درجا میزنیم حرف تازهای زدهام؟... مجسم کنید 25 یا 30 نسل قبل از ما، پدرانمان پشت دروازههای ری یا نیشابور یا اصفهان چه روزگار پرهراسی را گذراندهاند، آن زمان که خبر نزدیکشدن سپاه مغول یا تیمور یا آغامحمدخان را شنیدهاند. و قبل از آن...
...