• 02 دی 1399

    گزارش-نشست-نقد-دو-کتاب-دانش-خطرناک-و-شرقشناسی

    برخی از اینها مبلغان مذهبی بودند که شرق‌شناس شدند تا بتوانند در سرزمین‌های مسلمانان، بودایی‌ها، هندوهای هندوستان یا در چین مرام مذهبی و دینی خودشان را تبلیغ کنند... خیلی‌ها چون سعید این کتاب را به انگیزه به ‌هم ‌زدن این برخورد خصمانه با عرب و مسلمانان و پیرامون قضیه فلسطین و اسراییل نوشته، آن را سیاسی تلقی کردند... گاه به شیوه رمان‌نویسی به توصیف جنبه‌هایی از زندگی برخی مستشرقان پرداخته که از قضا بر کشش اثر افزوده است... نقد مک‌فی از سعید علمی، عالمانه و به دور از هرگونه غرض‌ورزی است ...

  • 14 آبان 1398

    چرا-ما-ایرانیها-اینجوری-هستیم-فیلم

    «ایرانی‌ها فردگرا و خودرای هستند»، «ایرانی‌ها تنبل هستند»، «ایرانی ها بی‌نظم هستند»، «ایرانی ها دروغگو هستند»، «ایرانی ها مخالف نخبه‌گرایی هستند» و... در این برنامه تبارشناسی و شیوه نگارش کتاب‌هایی مثل «خلقیات ما ایرانیان» اثر محمدعلی جمالزاده، «جامعه شناسی نخبه کشی» نوشته علی رضاقلی، «جامعه شناسی خودمانی» به قلم حسن نراقی، «پیرامون خودمداری ایرانیان» و «کار و فراغت ایرانیان» از حسن قاضی مراد، تحلیل و بررسی شده است. ...

Loading
اگر ما بخواهیم راجع به فرهنگ یا نویسندگان غربی یا تاریخ و ادبیات غرب، کتاب بنویسیم و مستقلا پژوهش کنیم، ممکن است چقدر خطا به کارمان راه پیدا کند؟! ... لذا در آثار شرق‌شناسان احتمال خطا هست... معمولا شرق‌شناسان امروزی مستخدم دولت‌ها هستند. در گذشته بودند شرق‌شناسانی که نیاز مادی نداشتند و از سر نیاز مادی این کار را نمی‌کردند و شرق‌شناسی شغل یا ابزار معاش آنها نبود... برخی از شرق‌شناسان هم با انگیزه‌های کاملا سیاسی کار را کرده‌اند ...
تلگراف او را به شرکت در همایش «صلح خاورمیانه» دعوت می‌کرد. زیر نامه را سارتر و دوبوار امضا کرده بودند... نامه را به شوخی گرفت... به پاریس که رسید، فهمید «به‌دلایل امنیتی مکان جلسه به خانه‌ی میشل فوکو تغییر کرده»... فوکو هوادار اسرائیل بود و دلوز هوادار فلسطینیان... او می‌رفت که برجسته‌ترین کبوتر صلح در تشکیلات حکومت اسرائیل شود... به‌نظر یک روشن‌فکر ساحل چپ می‌آمد، نیمی متفکر و نیمی شیاد... آن دلاور سابق که علمدار مظلومان بود ...
در حال بارگزاری ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...