برخی عبارات که در متن اصلی وجود دارد در ترجمه مجلسی نیست... بسیاری از اسامی اشتباه ضبط شده و برخی از پانویسهای کتاب اشتباه هستند، شیوه ترجمه نیز از آن زمان تا به امروز تغییر زیادی کرده است... حتی واژه «حقوق بشر» بهصورت «حقوق مرد» ترجمه شده است... در ترجمه «مردی که میخندد» 2فصل آغازین کتاب به کل ترجمه نشده ... از اصطلاحات معماری و اصطلاحات قدیمی استفاده کرده... ترجمه جناب مستعان برای زمان خود شاهکاری محسوب میشد
...
اشرافزاده پیر شکست میخورد و محکوم به اعدام با گیوتین میشود. به یُمن گذرگاهی پنهانی، موفق به فرار میشود. اما در همین احوال یکی از هوادارانش برج بزرگ قلعه را آتش میزند که سه دختر به آن پناه بردهاند و نزدیک است که جلو چشم مادرشان هلاک شوند. لانتناک برای مساعدت به آنها از نجات جان خود چشم میپوشد و بدینگونه دوباره به دست انقلابیون میافتد... وقایع خونین انقلاب به برکت درستی برخی جبران میشود و ملت عواقب مبارزه را متحمل میشود.
...
زندانی، آنگاه که به سمت سکوی اعدام میرود، احساس خود را بر ما فاش میسازد تا به گفته خود، راه فراری بر اضطراب خویش بیابد و به این امید نیز که داستانش «روزی به کار دیگران آید». او به زبان زرگری مخصوص زندانها توجه نشان میدهد، به کشف نوشتههای کنده شده روی دیوارهای سلولش میپردازد، و از پیش لحظه مرگش را مجسم میسازد... هوگو از الغای محکومیت اعدام جانبداری میکند.
...
دختر کولی که پیش از دوره رشد کامل، زنی شهر آشوب شده است در دل همه و به ویژه در دل کلود فرولو، رئیس شماسهای نوتردام و مفتشی که نفْس شکنجهاش میدهد، و نیز در دل کازیمودوی مدهش، ناقوسزن کلیسا، گوژپشت فقیر و نیرومند مثل هرکول، عشق برمیانگیزد... فرولو که از راه ترحم کازیمودو را بزرگ کرده است، مأمورش میکند که دخترک را برباید... اسمرالدا متهم به قتل میشود.
...
یک معرکهگیرِ فیلسوف، یک هیولا با روح درخشان، یک دختر یتیم نابینا با معصومیتی خارقالعاده، یک دوشس منحرف، قهرمانان این رماناند... یک خانه به دوش عجیب، به نام اورسوس که مردمگریزی خوشقلب است، با گاری و خرس خود درهرجایی پرسه میزند. او با دو کودک رها شده برخورد میکند: یکی که به دست «کومپراچیکو»ها [خریداران بچه] معلول شده است و بر صورتش نشانی از یک لبخند دائمی نقش بسته است.
...
لوتیری، کشتیبانی کهنهکار، صاحب یکی از نخستین کشتیهای بخاری، به نام دوراند، است که در خط کشتیرانی سن مالو و گرنزه کار میکند؛ صیادان و جاشوان به این رقیب خطرناک با نظری ناخوش مینگرند... وی ازدواج با برادرزادهاش، دختری فریبا به نام دروشت، را جایزه کسی اعلام میکند که ماشینهای هنوز سالم را نجات دهد. صیادی ناشناخته پیش قدم میشود... دروشت عاشق یک کشیش پروتستان جوان، به نام اینزر است.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار میرود، کنایههای پچپچهوار در صف نانوایی، تمسخر لقبها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمیآید. این طنز، از جنس خنده و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تابآوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفتوگویی است در سایه ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمیکند اما آن را به سخره میگیرد.
...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیکترین شهر میرود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه میگذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگیاش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمانهای جنایی ارزان، تاریخهای نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملیگرایان و نظریهپردازان توطئه
...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بدهبستان شکل میگیرد، و سرمایهگذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل میشود... تکنیکهای روانشناسی، برخلاف ادعای آزادیبخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالبهای رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای میدهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایهدارانه سازگار است
...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعهای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سالهای زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقهاش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد
...
ما خانوادهای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانهستیزی عراقیها و تحریکات دولت تازه تأسیسشدهی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایتبخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربهدری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم
...