تراژدی روایت انسانهایی است که به خواستههایشان نرسیدهاند، اما داستان همهی آنهایی که به خواستههایشان نرسیدهاند، تراژیک به نظر نمیآید... امکان دست نیافتن به خواستههامان را همیشه چونان سایهای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا میدارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشتهایم بدانیم از تجربیات نداشتهی خود میدانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباهکنندهی رضایتمندی است
...
شکسپیر در زمان حیاتش نه با «مکبث» و «هملت» و «اتللو» و «شاه لیر» بلکه با همین دو منظومه مشهور و ثروتمند شد... شرحِ هنرمندانهی سرخوشیهای عاشقانه... مسئلهی میل جنسی در انگلستان آن زمان، نه فقط از محرّمات یا تابوهای جنسی، بلکه از محرّمات سیاسی محسوب میشد... آنچه در «ونوس و آدونیس» آمده، از نظر کلیسای کاتولیک کفر محض محسوب میشد... میل جنسیِ سرکش و مرگبار تارکین در «تجاوز به لوکرس»، تمثیلی است از قدرت سیاسی قهاری که اگر نظارتی بر آن نباشد، در کمال بیحیایی خود را مالکِ مال و ناموس همه میداند
...
همه در تلاش برای بازنویسی «هملت»اند؛ اما کار هرکس نیست خرمنکوفتن... الان بلای هولناکی هم داریم به اسم کارگردانهای «هایکانسپت» که بیشتر سرگرمِ بلندای مفاهیم ذهنی خودشاناند تا بلندای مفاهیم شخص شکسپیر... هملت تا به انتهای نمایش، با احتساب خودش، مسئول مرگ هشت نفر است... کوروساوا آن درکی را تصویر کرده بود که بهزعم من «شاهلیر» و «مکبث» پیاش هستند... مجموعه «هری پاتر» آشغال است
...
فرم اولیهای که سال 84 به ارشاد ارایه دادیم، کاملا فرم سناریویی داشت... «مکبث» بهترین کار شکسپیر است... موضوعهای همیشگی که گرفتارش هستیم. جاهطلبی. قدرتطلبی. نقش تعیینکننده زنها، خیانت و... شما فقط از آقازادهها صحبت میکنید. از خانم زادهها صحبت نمیکنید... به دلیل ممیزی سه بار اسم کتاب را عوض کردم... گفته بودند از نظر لوکیشن و هزینه و اینها برای ساخت در ایران دشوار است
...
به او تجاوز میشود، زبانش بریده میشود و دستانش هم قطع میشوند تا نتواند به متجاوز اشاره کند... قوم و خویش اشرافی هلن به دنبال انتقام هستند... درون آببندی میافتد و میمیرد و هیچکس نمیداند او به عمد این کار را کرده یا نه!... با بریدن رگ دستهایش اقدام به خودکشی میکند، اما موفق نیست... هر چهار خواهرش پس از او خودکشی میکنند
...
نویسنده جوان متهم است که با زن جوانی به نام کاتیوشا رابطه داشته و این رابطه موجب بیکاری زن جوان و روسپیگری وی شده است. با شهادت دروغ او و ارائه مدارک جعلی، زن جوان گناهکار و به سیبری تبعید میشود... سرگرمی روزانه این وکیل جمع آوری اثر انگشت های مردم شهر است؛ این سرگرمی او را قادر می سازد تا بدون تکیه به عقل و هنر وکالتش، ثابت کند این دوقلوها نمی توانند قاتل باشند.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
هنرمندی خوشتیپ بهنام جد مارتین به موفقیتهای حرفهای غیرمعمولی دست مییابد. عشقِ اُلگا، روزنامهنگاری روسی را به دست میآورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که بهدست آژانسهای مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر میپیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا بهعنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمالگرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشمانداز آن
...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینههای اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قویتر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشهای که از قفقاز میآمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بینیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است
...
وقتی با یک مستبد بیرحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه میخورید، شگفتآور است که چقدر به ندرت احساس میکنید روبهروی یک شیطان نشسته یا ایستادهاید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی میکنند و لبخند میزنند... در شرایط مناسب، هر کسی میتواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستمهای خوب رهبران بهتر را جذب میکنند و سیستمهای بد رهبران فاسد را جذب میکنند... به جای نتیجه، روی تصمیمگیریها تمرکز کنیم
...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیهای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعهی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم
...
هنگام خواندن، با نویسندهای روبه رو میشوید که به آنچه میگوید عمل میکند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بیعسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح میشوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی.
...