شمیم بهار یکی از مهم‌ترین نویسندگان نسل پیشین است که بعد از سال‌ها کاری جدید را در آستانه 80 سالگی به انتشارات بیدگل سپرده است تا با پایان این قرن، روایت خویش را از تجربه زیسته‌اش به خوانندگانش ارائه کند.

قرنها بگذشت شمیم بهار

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، داستان بلند «قرنها بگذشت» نوشته شمیم بهار نویسنده و منتقد به تازگی توسط انتشارات بیدگل منتشر شده است. شمیم بهار یکی از مهم‌ترین نویسندگان نسل پیشین است که بعد از سال‌ها کاری جدید را در آستانه 80 سالگی به دست انتشار سپرده است تا با پایان این قرن، روایت خویش را از تجربه زیسته‌اش به خوانندگانش ارائه کند. بهار را معمولا با قهر تاریخی‌اش از مجلات و مطبوعات و عرصه نویسندگی به یاد می‌آورند، او در این سال‌ها اگرچه به روایت دوستان نزدیکش هیچگاه از نوشتن دور نبوده اما کاری از او منتشر نشده، بعید نیست در آینده کارهایی که بهار قلمی کرده است، کم‌کم منتشر شوند.

اشتیاقی که مخاطبان داستان فارسی به این اثر در این مدت کوتاه نشان داده‌اند، بیانگر کارهای درخشانی است که او در دهه‌ 40 نوشته است. او در سال 98 «دهه 40 و مشق‌های دیگر» که شامل داستان‌های قدیمی و چند مقاله و یک فیلمنامه بود را چاپ کرد تا بعد از غیبت طولانی، بار دیگر خودش را به مخاطب داستان فارسی معرفی کند. «قرنها بگذشت» داستانی تازه و نو است که با فرمی کمتر دیده شده، پیش می‌رود. این داستان بلند گفت‌وگوی پیوسته زن و شوهری است که در حال سفرند، بهار در ابتدا با پرداختی سینمایی ملال و گرفتاری‌های کهنسالی را نشان می‌دهد و بعد مسیر روایی خودش را در جاده آن‌هم در زمانه همه‌گیری پیش می‌برد:

«قدمی‌ میزنیم/ قدغن نیست، سفر؟/ چرا قدغن؟/ سفر غیرضروری، زمانه‌ی همه‌گیری/ قدغن نیست چون که تفریحی نیست»

او سال‌های رفته و آدم‌های مانده و نمانده را در کنار همسرش به تماشا می‌نشیند و یک به یک آن‌ها را در کنارشان حاضر می‌کند تا یاد آن‌ها را زنده کند، البته با شیوه خودش. و از سعدی می‌گویند و مثنوی می‌خوانند، انگار نویسنده رفته‌رفته با کلاسیک‌های شعر ایرانی ارتباط بیشتری گرفته است، همچنانی که از نام داستان برمی‌آید که تکه‌ای از یک مصرع مثنوی مولانا است:

«فرضیه هست/ تو دهن این‌و اون نیس/ ولی هست، گوشه کنار/ که ادبیات قدمایی، که یعنی ادبیات قدر اول/ همون سه‌چارتایی که داره، هر ملتی هر فرهنگی/ اگه اصلش فرهنگ داره/ بگذرا باقی که خود میکشن خواننده جذب کنن، به هر قیمتی/ ادبیات قدیم برعکسه/ غربال میکنه/ شده که میبینی خواننده پس میزنه، میتارونه/ تاروندن حقاً/ زمان مکان بعله داره‌و ضمناً نخیر نداره زمان مکان/ نسل بعد نسل، میان‌و میخونن‌و خدا داناست که چی دسگیرش میشه/»

در قسمتی از این داستان بلند درباره نگاه به آینده می‌خوانیم:
«-ماجرا حرف نمیزنیم/ گذشته حرف نمیزنیم/ سیاست حرف نمیزنیم/ بی‌ادبی حرف نمیزنیم، حیفش.
-آینده که حرف میزنیم در عوض/ فکر میکردی قرن بعدم ببینیم؟
-قرن 15/ حقیقتش نه/ حالاکه بناست قرن بعد ببینیم مادیات حرف بزنیم/ چوتو ذخیره‌ای که داریم/ تجدید نظر میخواد/ نقشه‌هایی که داشتیم، گلخونه‌ی شیشه با قابندی فلزی، قلمستانی که میخوای شما با نهالای کمیاب، نایاب حتا/ گمونم همه برآبه.»

داستان بلند «قرنها بگذشت» نوشته شمیم بهار در 135 صفحه و با قیمت 27 هزارتومان توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...