«دنیای واقعی» [Riaru warudo یا Real world] اثر ناتسوئو کرینو [Natsuo Kirino] با قتل یک مادر آغاز می‌شود. کِرم دیگر تمایل به همکاری با انتظارات کاملا احمقانه را نداشت، چراکه او را مجبور به تحصیل در یک دبیرستان معتبر می‌کرد درصورتی‌که او توانایی لازم برای موفقیت در چنین محیطی را نداشت. او مادر خود را با چماق به قتل رساند، درحالی‌‌که جهان‌بینی‌ ترائوچی امکان هیچ بخشش یا نجاتی را نمی‌داد، کِرم به‌عنوان یک دیوانه آزاد شد، کار کودکانه‌ای که در پاسخ به ناامیدی بود. هنگامی که کِرم از پلیس فرار می‌کند، عکس او در صفحات نخست روزنامه‌ها منتشر و از تلویزیون پخش می‌شود- درست همین موقع است که او وقت دارد تا به جرم خود و کنجکاوی روزافزون در مورد انگیزه خود فکر کند- ناهنجاری و تنبلی او با تشدید خود‌آگاهی‌اش از بین می‌رود. او برای پاسخ به مخاطبانش، خود را به شکل یک قاتل بدنام در زندگی واقعی درمی‌آورد. تلاش ادیبانه‌ای که می‌خواهد ترائوچی از آن پیشی بگیرد.

دنیای واقعی» [Riaru warudo یا Real world] اثر ناتسوئو کرینو [Natsuo Kirino]

در سال ۱۹۹۷، یک دانش‌آموز ۱۴ ساله از شهر کوبه که با نام مستعار ساکاکیبارا سیتو، یک پسر ۱۱ ساله و کُندذهن را با اره‌برقی سر برید و سر او را در ورودی مدرسه‌ استثنایی او گذاشت. ساكاكيبارا پس از دستگيري به قتل ديگري نیز اعتراف كرد. قتل دختر ۱۰ ساله‌ای كه سرش را با لوله، لِه كرده بود. با اینکه ساکاکیبارا اعمالی جامعه‌ستیزانه از جمله شكنجه و كشتن حیوانات انجام داده بود، او نامه‌ای به پلیس فرستاد و ادعا كرد كه کارهای او محصول سیستم آموزش اجباری ژاپن است. در دهه ۱۹۹۰ جنایات ساكاكیبارا باعث افزایش اضطراب ژاپن در مورد آنچه که بحران جوانان می‌نامیدند، شد‌. این امر باعث ترس از این موضوع شد که فشارهای فزاینده به نوجوانان می‌تواند رفتارهای جنون‌آمیز آنها را تسریع كند.

به توکیوی کنونی خوش آمدید، جایی که مشاوران آلودگی هوا شروع تعطیلات تابستانی را اعلام می‌کنند. تعطیلات از ۱۱ماه سال تحصیلی نیست، بلکه تعطیلاتی است که باید در مدارس به سختی آموزش داده شود و این عقیده دانشجویان شست‌وشوی مغزی داده شده، بود که طرفدار مطالعه سخت برای رسیدن خون به مغز به‌عنوان راهی برای اعتمادبه‌نفس فوق‌العاده برای ادامه زندگی است. برای شرکت‌کنندگان در این مسابقه پرش سریع، مرجع فرهنگی قدرتمندتر از جرم و مجازات یا قدرت خواهی و این محصول اصلی «اوانگلیون» است. اتمام آن مانند «اوانگلیون» به معنای هدایت یک توطئه خشن در آخرزمان است.

«دنیای واقعی» توسط کودکان ساخته شده است. بزرگسالان عامل خارجی هستند- پدران الکلی، مادران زناکار، کارآگاهان فضول، بازاریاب‌های پرحرف و غارتگر، پدوفیلی‌هایی که به‌دنبال دختران مدرسه‌ای هستند و هیچ‌یک از آنها شایسته اعتماد نوجوانانی نیستند که باید مطابق خواسته‌های والدینی عمل کنند که آنها را منافق و منفور می‌دانند. خودشان را به‌عنوان دختران باربی موطلایی تنها و سختكوش یا دختران خوش‌وقت بی‌قیدوبند، عوض می‌كنند و نام‌های خودشان را جایگزین نام‌های که اختراع کردند، می‌كنند، مانند داهمر، پس از قاتل سریالی آمریكایی، آنها شیفته تعداد محدودی از شمایل‌شکن‌ها شدند که کاملا ظالمانه در برابر سیستم آموزشی‌ای ایستادگی می‌کردند، که رشد شخصیت را فدای موفقیت تحصیلی می‌کرد. در جامعه‌ای که هم‌رنگی ارزش دارد- به‌قول معروف ، «میخی که بیرون می‌رود، چکش می‌خورد»- مهم این نیست که ورم از طریق خشونتِ بی‌وجدانی به شهرت برسد، بلکه مهم این است که او موفق به عصیان می‌شود. همان‌طور که برادر کوچک ترائوچی مشاهده می‌کند، یک بچه نخبه را که سقوط کرده تمام آنچه برای قهرمان‌شدن لازم است دارد.

ناتسوئو کرینو همان‌طور که در «ورطه» اولین داستان ترسناک خود درباره‌ قتل را به زبان انگلیسی منتشر کرد، چهار نوع زن متفاوت را به خوانندگان خود ارائه می‌دهد: ترائوچی، روشنفکری که خود را بالاتر از روابط انسانی معرفی می‌کند. توشی، همسایه کِرم، که می‌خواهد لباس معمولی بپوشد و برجسته نشان ندهد. یوزان، در تلاش برای کنارآمدن با دگرباشی و مرگ مادرش. کرارین، یک ماجراجوی جنسی و به‌دنبال هیجان. آغاز دوستی آنها مانند زنان مسن در «ورطه» به دلیل عدم توانایی در مقاومت در برابر گرفتاری در مورد قاتل تلاش آنها برای فرار از دستگیری برانگیخت، دختران با کِرم که فراری بود، از طریق تلفن همراه در تماس هستند، کرارین هم با او فرار می‌کند. در میان این چهار شخصیت، ترائوچی وجدان آشکار مکتب داستایفسکی است و خشم مهارناپذیر او از مادرش به دلیل گرفتن یک معشوق جوان مثل شاهدی برای فساد بود که از کِرم هم عمیق‌تر بود. او درحالی‌که ماهیت جنایت کِرم را مرور می‌کرد، اعتراف می‌کند: «من مدت‌ها پیش مادرم را در قلبم کشته بودم»؛ تصمیمی که گرفت کمتر جبران‌ناپذیر بود تا بدجنسی‌ای که روحش را ببلعد.

داستان نوآر عموما جهانی اخلاقی را به اندازه رمان‌های داستایفسکی، آگاهانه و جدی جلوه می‌دهد، طرح‌های آن در یک فضای شهری بی‌روح به وجود می‌آید که به فساد و ناپرهیزکاری مشهور است. همان‌طور که داستایفسکی در «جنایت و مکافات» این کار را کرد، ناتسوئو کرینو ضدقهرمان خود را به‌عنوان ابزاری برای بیان فلسفه سوق می‌دهد و نگرانی نویسنده را اینگونه بیان می‌کند که بیماری‌های اجتماعی معاصر، بشریت را نابود می‌کند. اما درحالی‌که داستایفسکی یک مسابقه بین عشق مسیحی و پوچ‌گراییِ مخرب ایجاد می‌کند که وحشی‌گری را برمی‌انگیزد، «دنیای واقعی» هیچ امکانی برای رسیدن به خدا یا رستگاری را ارائه نمی‌دهد.

در این میان تناقضات قابل توجهی وجود دارد، یکی از تفاوت‌های بینشی که بین دیدگاه‌های داستایفسکی و کرینو را نشان می‌دهد علت و معلول هستند. راسکولنیکوف این نظریه را مطرح می‌کند که برخی از افراد «خارق‌العاده» حق دارند در خدمت به منافع، خارج از اخلاق متعارف عمل کنند. قتلی که او مرتکب شده اشتباهی را نمایش می‌دهد که کمتر شکوفایی فلسفی دارد تا خودبینی، که باعث به خطرافتادن سلامت عقل و روح می‌شود. از طرف دیگر، کِرم، زاده جامعه‌ پس از نیچه است، و این مخاطب است که هنوز نتوانسته خلاء اخلاقیِ ایجادشده توسط مرگ را حل کند و بدون در نظرگرفتن عواقب اعمال خود مرتکب قتل می‌شود. با نگاهی به گذشته با آگاهی از پوچی و عدم محکومیت خود، می‌کوشد فلسفه‌ای برای توضیح جنایت خود ابداع کند.

نویسنده که فلانری اوکانر را نویسنده محبوب آمریکایی خود اعلام کرده است- یکی از معدود کسانی که در تمرکز وسواسی بر خشونت، ابهام و رستگاری با داستایفسکی برابر است- مخاطبان از او می‌توانند انتظار عدم تناسب و افراط را داشته باشند. کِرم و چهار شریک جرم او در یک وضعیت خطرناک برای تخریب و ضرب‌وشتم بیشتر هستند. اتمام غرق در خون «دنیای واقعی» یک شخصیت را درجه‌ای به سمت آگاهی و تحول اخلاقی سوق می‌دهد. در مورد کِرم، او ممکن است مادر خیالی خود را بکشد، اما با خلوص خود به خالق زنده خود خدمت می‌کند. او به کرینو می‌گوید: «رمان‌ها دنیای واقعی را در لفافه به شما نشان می‌دهند، واقعیتی که در غیر این صورت نمی‌توانید ببینید.»

آرمان ملی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...