رمان «چایت را من شیرین می‌کنم» اثر زهرا بلنددوست در بستری عاشقانه و با تِم محوری مدافعان حرم، به مسئله داعش و فعالیت سپاه در خارج از مرزها  می‌پردازد.
 
به گزارش ایبنا، داستان این کتاب، سرگذشت دختری است به نام سارا؛ دختری ایرانی الاصل و مقیم آلمان که در میان دعواها و کشمکش‌های سیاسی پدر و مادر، با برادرش تصمیم می‌گیرد از دعواهای والدینشان دوری کنند و به هم پناه ببرند. طی ماجرایی، برادر سارا به اسلام گرایش پیدا می‌کند و وارد گروه داعش می‌شود. سارا در جستجوی برادر، وارد جریانی می‌شود که در آن با تفکر داعش و جنایت‌هایش آشنا می‌شود. همین آشنائی باعث می‌شود از شنیدن نام اسلام و مسلمان به هراس بیفتد. اتفاقات طوری رقم می‌خورد که سارا همسر یک پاسدار ایرانی می‌شود و نگاهش نسبت به مسلمان‌ها تغییر می‌کند.
 
این رمان اولین اثر زهرا بلنددوست است. تعلیق و کشش ماجرا، غافلگیری‌های متعدد، توصیفات خوب و قلم روان نویسنده از جمله ویژگی‌های این کتاب است.
 
در بخشی از رمان می‌خوانیم:
«آرام آرام روی قبرهای وسط حیاط قدم می‌زدم و با گوشه چشم، تاریخ نوشته شده بر آن‌ها را می‌خواندم. بعضی جوان، بعضی میانسال، بعضی پیر، راستی مردن درد داشت؟ ناگهان یک جفت‌کفش سرمه‌ای رنگ با عطری تلخ و آشنا مقابل چشمانم سبز شد.»
 
چاپ چهارم رمان «چایت را من شیرین می‌کنم» از طرف انتشارات کتابستان معرفت در قم در ۳۶۷ صفحه با قیمت 31 هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...