شرح حال اسکارلت اوهاراست که مادرش نجیب­‌زاده­‌ای از ساحل جورجیا و پدرش دهقان‌زاده­‌ای ایرلندی است... بعد از سقوط آتلانتا، مجدداً به ملک خانوادگی بازمی­‌گردد و با پشتکار و اراده خود آن را نجات می­‌دهد... در بحبوحه اغتشاش و شورش ناشی از جنگ داخلی، به هرنوع سلاحی برای ثروتمند شدن متوسل می‌شود... رت باتلر یکی از سودجویان دوره محاصره؛ آدمی فاسد و رذل و بسیار جذاب که مجذوب اسکارلت است.

بر باد رفته | مارگارت میچل [Gone with the Wind].
برباد رفته
[Gone with the Wind]. یگانه رمان مارگارت میچل (1) (1900-1949)، بانوی نویسنده امریکایی، که در 1936 در امریکا و در 1939 در فرانسه انتشار یافت و فیلمی نیز براساس آن تهیه شد (1940) موفقیت‌های بسیاری به دست آورد، و در زمان انتشار، پرفروش‌ترین کتاب جهان بود و هنوز هم از کتابهای پرفروش جهان به شمار می­‌رود و به شانزده زبان ترجمه شده است. این اثر برای نویسنده خود محبوبیتی فوق‌­العاده کسب کرده و جایزه پولیتزر (2) 1936 را نصیبش ساخت. رمان مارگارت میچل شرح حال اسکارلت اوهارا (3) است که مادرش از نجیب­‌زاده­‌های ساحل جورجیا و پدرش دهقان‌زاده­‌ای ایرلندی است. اسکارلت دلفریبی را از مادر به ارث برده است و سرسختی و عزم راسخ را از پدر؛ خصوصیاتی که به او امکان می­‌دهد تا از مصایب جنگ جان به در برد. چون اسکارلت زیبا و نازپرورده و خودخواه به سن نوجوانی می‌رسد، آینده خود را، بر اثر وقوع جنگ داخلی خراب می‌­بیند. بعد از سقوط آتلانتا، مجدداً به ملک خانوادگی بازمی­‌گردد و با پشتکار و اراده خود آن را نجات می­‌دهد. همین، اسکارلت را سرسخت­‌تر می­‌کند. قحطی را از نزدیک لمس کرده و سوگند خورده است که دیگر هرگز طعم گرسنگی را نچشد.

در بحبوحه اغتشاش و شورش ناشی از جنگ داخلی، به هرنوع سلاحی برای ثروتمند شدن متوسل می‌شود. ملانی (4)، بهترین دوست اسکارلت، برعکس، حاضر نیست که دست از عقیده خود بردارد. دو مرد در کنار اسکارلت و ملانی زندگی می­‌کنند که آنها را دوست دارند: یکی اشلی ویلکس (5)، که با شکست اپومتکس (6) دنیا در نظرش تغییر کرده است، و دیگری رت باتلر (7) یکی از سودجویان دوره محاصره؛ آدمی فاسد و رذل و بسیار جذاب که مجذوب اسکارلت است. اسکارلت نیز چندان بیش از او پای­بند اصول اخلاقی نیست. داستان فاجعه جنوب را در حین جنگ و بعد از آن، تماماً در خود منعکس می­‌کند؛ سختی و استواری کوههای سرخ رنگ جورجیای شمالی را می‌­توان در شخصیتهای متعدد این حکایت پرحجم و مهیج بازیافت – حکایتی که هم داستان سرنوشت خودخواسته اسکارلت است و هم تصویری از دوره­‌ای مشخص در تاریخ امریکا. در خلال خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، عشق آتشین اسکارلت و رت منحنی رمانتیکی را ترسیم می­‌کند. در این کتاب همه عناصری که مشخصه رمان است عناصری که دوما و بالزاک در سطوح مختلف و به انحای گوناگون وارد ادبیات جهان کرده‌­اند، دیده می­‌شود؛ این عناصر را نویسنده‌­ای به کار گرفته است که نبوغ داستان­‌گویی و حس خطاناپذیری از ساختار نمایشی دارد.

نازیلا خلخالی. فرهنگ آثار. سروش

اقتباس سینمایی «بر باد رفته»، اثر ویکتور فلمینگ 1939م.

1.Margaret Mitchell 2.Pulitzer 3.Scarlett O’Hara
4.Melanie 5.Ashley Wilkes 6. Appomattox 7.Rhett Butler

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...