رمان «پسر ته کلاس» [The boy at the back of the class] نوشته آنجالی. ک. رئوف [Onjali Q. Raúf] با ترجمه محبوبه نجف‌خانی توسط انتشارات فاطمی دوباره منتشر شد.

پسر ته کلاس» [The boy at the back of the class] نوشته آنجالی. ک. رئوف [Onjali Q. Raúf]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتاب‌های طوطی» (کتاب‌های کودک و نوجوان این‌ناشر است.

«پسر ته کلاس» که نسخه اصلی‌اش سال ۲۰۱۸ چاپ شده، اولین رمان آنجالی قطره رئوف، نویسنده‌ چهل‌سالگی انگلیسی و بنگلادشی‌الاصل است که فارغ‌التحصیل رشته مطالعات زنانِ دانشگاه آکسفورد است. او به‌خاطر فعالیت‌های اجتماعی و بشردوستانه خود، سال ۲۰۱۹ در فهرست صد زن تاثیرگذار جهان قرار گرفت. این‌نویسنده تبعه کشور انگلستان است.

اولین‌ترجمه این‌کتاب مردادماه امسال به‌قلم شهره نورصالحی و با عنوان «شاگرد ته کلاس» توسط انتشارات پیدایش منتشر شده بود.

داستان «پسر ته کلاس» درباره پسری به‌اسم احمد از پناهندگان سوری است که در انگلستان زندگی می‌کند. نویسنده در این‌کتاب نگاهی دلسوزانه و همدلانه به پناهجویان جنگی دارد و از طریق قصه‌ای درباره یکی از آن‌ها، اهمیت دوستی و مهربانی را بین آدم‌ها نشان داده است. آنجالی قطره رئوف پس از نوشتن این‌کتاب، در سال ۲۰۱۹ نامزد دریافت مدال کارنگی شد. این‌کتاب همچنین توانست جوایز واترستون و بلوپیتر را برای نویسنده‌اش به ارمغان بیاورد و سال ۲۰۱۹ به‌عنوان کتاب پرفروش ساندی‌تایمز معرفی شود.

راوی این‌داستان یکی از بچه‌های مدرسه‌ است که درباره شخصیت احمد یعنی همان شاگرد ته کلاس است، می‌گوید:

«قبلا ته کلاس ما یک صندلی خالی بود که حالا پسری به اسم اَحمِت روی آن می‌نشیند. احمت نه‌سالش است (درست مثل من)، اما خیلی عجیب و غریب است. نه با کسی حرف می‌زند و نه می‌خندد، حتی یخمک لیمویی هم دوست ندارد! من که عاشق یخمک لیمویی‌ام. اما من بعدا حقیقت را فهمیدم. احمت هیچ‌ هم پسر عجیبی نیست. او پناهجو است و از جنگ فرار کرده. یک جنگ واقعی. با بمباران و قلدرهایی که به مردم زور می‌گویند. هرچقدر بیشتر درباره احمت می‌فهمم،‌ بیشتر دلم می‌خواهد کمکش کنم. احساس دوست‌های صمیمی‌ام یعنی جوزی، مایکل و تام هم مثل من بود. این شد که برای کمک به احمت دست به کار شدیم و نقشه کشیدیم...»

داستان «پسر ته کلاس» ۲۵ فصل با این‌عناوین دارد:

صندلی خالی، پسری با چشم‌های شیر، چهل‌تا چشمک، حرف‌های آقای براون و خانم گریمزبی، کودک پناهجو، زن روسری نقره‌ای، دماغ آقای آیرونز، ماجراجویی غیرمنتظره، دعوای حسابی، جنگ و تکه‌های گمشده، بازی کلمه‌سازی، سایرا و دریا، خبری که همه‌چیز را تغییر داد، سه‌تا نقشه، عالی‌ترین فکر دنیا، نامه سلطنتی، نقشه اضطراری، اِستن راننده تاکسی، کاخ ملکه، نگهبانان کولداستریم، همسایه‌ها و اخبار، زمزمه‌های جهانی، بِرَندِن‌قلدره و خبرهای جدید، مصاحبه، پیام ملکه، هدیه.

در انتهای کتاب هم یادداشتی کوتاه از نویسنده کتاب درباره پناهجویان جنگی درج شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مایکل هیجان‌زده گفت: «ملکه حتما تا الان نامه‌مان را خوانده!» و چون حواسش نبود،‌ یکهو با سر رفت توی تیر چراغ‌برق!
همه سر جایمان ایستادیم تا اینکه مایکل فوری تعادلش را به دست آورد و عینکش را روی صورتش صاف کرد.
جوزی همان‌طور که یکی در میان لی‌لی می‌کرد و راه می‌رفت و توپ فوتبالش را تاپ‌تاپ به زمین می‌کوبید، گفت: «مطمئنم همین‌الان پلیس‌های مخصوص دارند دنبال خانواده احمت می‌گردند.»
تام گفت: «آره، شرط می‌بندم الان پلیس‌ها دارند از توی هواپیماهای مخصوص با چتر نجات می‌پرند پایین تا همه‌شان را پیدا کنند!» بندهای کوله‌اش را آن‌قدر محکم گرفته بود که انگار واقعا چتر نجات است.
وقتی سوار اتوبوس شدیم، هنوز داشتیم با شوق و ذوق حرف می‌زدیم. کل راه مدرسه را خیال‌پردازی کردیم که ملکه برای کمک به احمت چه کارهای دیگری انجام می‌داد.

این‌کتاب با ۳۰۰ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...