رمان «بازگشت زامس در روز شنبه» [Am Samstag kam das Sams Zurück‬] به نویسندگی و تصویرگری پاول مآر [Paul Maar] با ترجمه مهدی شهشهانی توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد.

بازگشت زامس در روز شنبه» [Am Samstag kam das Sams Zurück‬]  پاول مآر [Paul Maar]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این اثر یک‌رمان تخیلی از نویسنده ادبیات کودک اهل کشور آلمان و در ادامه کتاب داستان «یک هفته پُر از شنبه» نوشته شده است که پیش از این از سوی کانون منتشر شده بود که در آن شخصیتی به اسم آقای «تاشن پیر» منتظر یک موجود خیالی و افسانه‌ای به اسم «زامس» است که قرار است روز شنبه بیاید و آرزویش را برآورده کند.

کتاب «بازگشت زامس در روز شنبه» در هفت فصل با عنوان‌های «صدای رعد در روز پنج‌شنبه»، «آرزوی داشتن ماشین آرزو»، «آقای کولس پر زد و رفت»، «دوباره یک پرواز»، «زامس در خطر»، «اتصالی کردن سیم‌پیچ‌ها» و «آخرین کک‌ومک صورت زامس» برای گروه سنی نوجوان (۱۵+) سال از سوی کانون به چاپ رسیده است.

پاول مآر در بخشی از این اثر آورده است: «اگر یک‌شنبه آفتابی باشد، آقای مون هم دوشنبه بیاید، سه‌شنبه روز کار باشد و چهارشنبه وسط هفته (که همیشه هست)؛ در صورتی که پنج‌شنبه صدای رعد شنیده شود و جمعه‌ی آن تعطیل باشد، زامس روز شنبه خواهد آمد. زامس همان موجودی است که بینی خرطومی‌شکل و موهای سیخ‌سیخ شده‌ی قرمزرنگی دارد و آقای تاشن‌بیر دفعه‌ی قبل توانست از وجودش به نحو احسن استفاده کند. خوش‌بختانه این‌بار هم رابطه‌ی آن‌ها تغییری نکرده است. فقط این‌که زامس اطلاعات خوبی در استفاده از ماشین آرزو دارد و می‌تواند به آقای تاشن‌بیر کمک کن تا خودش برای برآورده‌شدن آرزوهایش دست به کار شود.»

پاول مآر در سال ۱۹۳۷ در شهر «شواین فورت»، آلمان به دنیا آمد. او علاوه بر آثار متعددی که برای کودکان و نوجوانان به رشته‌ی تحریر درآورده، نمایش‌نامه‌هایی برای رادیو و صحنه نیز نگاشته و تصویرگری آثارش را خود بر عهده گرفته است.

او تاکنون جوایز متعدد بین‌المللی از جمله جایزه آکادمی ادبیات کودکان و نوجوانان آلمان، جایزه دولتی اتریش و جایزه‌ برادران گریم را دریافت کرده است.

کتاب «بازگشت زامس در روز شنبه» با رعایت کامل حق‌نشر (کپی‌رایت) و اجازه‌ی رسمی انتشارات Qetinger از کشور آلمان از سوی کانون ترجمه و با شمارگان ۷هزار و ۵۰۰ نسخه در سه نوبت چاپ هم‌زمان با قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...