‌«چنان ناکام که خالی از آرزو»  [Wunschloses ungluck‎‬] نوشته پیتر هاندکه [Peter Handke] با ترجمه ناصر غیاثی منتشر شد.

چنان ناکام که خالی از آرزو»  [Wunschloses ungluck‎‬] نوشته پیتر هاندکه [Peter Handke]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۸۶ صفحه، با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و بهای ۲۰ هزار تومان در فرهنگ نشر نو راهی بازار کتاب شده است. پیتر هاندکه برگزیده نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۹ بود.

در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: «چنان ناکام که خالی از آرزو» نه قضاوتی است، نه یادبودی برای مادری، نه تصویری به کمال که نویسنده، و خواننده، بتوانند پس از به پایان رساندنش نفس راحتی بکشند، بلکه وصف زخمی‌ است باز و هولناک با مواضعی نامتعارف؛ چنان‌که از پیتر هاندکه انتظار داریم. نویسنده‌ای که همواره با سخنان و رفتارهایش بحث‌انگیز بوده و همین سخنان و رفتارها بررسی آثار او را به داوری درباره شخصیت و کنش‌هایش پیوند زده است. او برعکس نویسندگانی که سال‌ها پس از تجربه فقدان درباره آن می‌نویسند، نوشتن رمان «چنان ناکام که خالی از آرزو» را درست هفت هفته پس از مرگ مادرش آغاز کرد... روایتی تکان‌دهنده و روان‌رنجور از غیبت کسی که نویسنده عاشقانه و البته در خفا ستایشش می‌کرد. چیزی شبیه به واکنش فیلسوف و نشانه‌شناس مشهور فرانسوی، رولان بارت به مرگ ناگهانی مادرش. بارت نیز پس از فوت کسی ‌که مومنانه می‌پرستیدش، کتاب «اتاق روشن» را نوشت، آن هم درست چند هفته پس از مرگ مادرش. کتابی درباره تئوری عکاسی که بهانه نویسنده برای تحریر آن مشاهده عکسی قدیمی از مادرش بود. به همین نحو هاندکه نیز در ‌«چنان ناکام که خالی از آرزو» مسئله فقدان مادرش را به ادبیات پیوند می‌زند و به آن واکنش نشان می‌دهد؛ امری که ممکن است اندکی از احساس تأثر نویسنده بکاهد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...