مجموعه داستان «آقاجان درخت» نوشته حسین زند از سوی انتشارات انجمن قلم ایرانیان امروز وارد بازار نشر شد.

آقاجان درخت» نوشته حسین زند

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مجموعه داستانِ «آقاجان درخت» حاصل تخیل، تجربه و تحقیق نویسنده‌ای است که روایاتش را در بستر جامعه و از زبان زنان و مردانی واگویه می کند که در عین سادگی، با کشش و کنش‌های منحصر به فرد، مخاطب را بی اختیار همراه و همزاد شخصیت‌های خود، به هزار تویی از خیال و واقعیت می‌کشاند که هر کدام آداب، اقلیم و زبان خاص به خود را دارند.

این کتاب متشکل از هشت داستان کوتاه با تِم اجتماعی و موضوعاتی همچون اعتیاد، طلاق، محیط زیست، سرطان، سقط جنین و… با شیوه روایتگری و قلمی متفاوت از حسین زند از زبان راویان متفاوت و با زاویه دیدِهای متنوع، اواخر سال ۱۳۹۹ توسط انجمن قلم ایرانیان، با شمارگان ۳۰۰ نسخه، ۱۲۲ صفحه و بهای ۱۸,۵۰۰ تومان به چاپ رسیده است.

در بخشی از داستان دوم این کتاب می خوانیم: «… نگاهت به آسمان بود. چشمانت برق خاصی داشت. من را که دیدی، لبخند زدی. قدت از من بلندتر بود. خوشحال بودم که برای دیدنت مجبور بودم سرم را بالا بگیرم. بالاخره به حرف آمدی. گفتی حیف نیست بی خیال باران شویم؛ حالا که برایمان پیغام آور زندگی ست؟! این را گفتی و راه افتادی. من هم بی اختیار دنبالت آمدم. آن روز رفتیم بی‌خیال بوق‌هایی که برایمان به صدا در می‌آمد.»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...