«چون بوی تلخ خوش کندر» اثر وحید کهندل، کتاب زندگی‌نامه فرهاد مهراد، خواننده و نوازنده صاحب سبک موسیقی ایران است. این کتاب به زوایای زندگی شخصی این هنرمند می‌پردازد.

304 صفحه از زندگی «فرهاد مهراد»

به گزارش کتاب نیوز به نقل از خبرآنلاین، توجه به زندگی‌نامه اشخاص معروف و محبوب، همواره دغدغه دوست‌داران شخصیت‌ها و هم علاقه‌مندان به کتاب با موضوع زندگی‌نامه است. در این میان هستند کتاب‌هایی که توسط افراد و اقوام نزدیک به شخصیت اصلی کتاب، جعلی و غیر واقعی معرفی می‌شوند.

کتاب زندگی‌نامه فرهاد مهراد با نام «چون بوی تلخ خوش کندر» به نویسندگی وحید کهندل را نشر ماهی چاپ کرده است. پوراندخت گلفام، همسر فرهاد مهراد، محتوای این کتاب را تایید کرده است. «چون بوی تلخ خوش کندر» شامل ۱۳ بخش می‌شود. 

بخش‌های این کتاب بعد از مقدمه پوراندخت گلفام، شامل کودکی و نوجوانی، جوانی، پیش از انقلاب، پس از انقلاب، سال‌های آخر، داستان‌ها، تصویرها، نامه‌ها، یادداشت‌ها، حاشیه‌نویسی‌ها، کارنامه‌ها، دنیا از دوربین فرهاد و عکس‌هاست.

وحید کهندل، نویسنده کتاب، در یادداشت آغازین خود، نوشته است: «البته انتظار نداشته باشید او را خوب بشناسید. چه بسا سردرگم‌تر از قبل شوید، زیرا فرهاد، قصه‌ای بی انتهاست. باشد که همچنان لایتناهی بماند.»

با این‌حال، با مطالعه این کتاب، خواننده به‌قدری می‌تواند به شخصیت فرهاد مهراد در زندگی معمولی، به عنوان یک آدم عادی، ورای شخصیت موسیقایی او، نزدیک شود. 

در بخشی از این کتاب آمده است: «تابستان‌ها که خواهر پوراندخت و همسرش برای دیدن فرزندشان به فرانسه می‌رفتند، مسئولیت رسیدگی به باغ و مرغ و خروس‌هایشان با فرهاد و پوراندخت بود. در نتیجه آن‌ها مدتی را در خانه خواهر پوراندخت می‌گذراندند. هر روز صبح زود، فرهاد سوار پیکان وانت‌شان می‌شد و به منزل خودشان می‌رفت تا هم سری به مادر پوراندخت بزند که در طبقه پایین تنها زندگی می‌کرد و هم به گیاهان خانه آب بدهد، هر صبح، پوراندخت از داخل تخت‌خواب صدای روشن شدن وانت را می‌شنید. روزی به جای صدای وانت، صدای فولکس آقای ربوبی را شنید که ...»

کتاب با اختصاص دادن بخش‌هایی به عکس‌های فرهاد مهراد، به شناخت هر چه بیشتر خواننده نسبت به زندگی روزانه این خواننده و نوازنده کمک می‌کند.

«چون بوی تلخ خوش کندر» با ۳۰۴ صفحه، قیمت پشت جلد ۴۸ هزار تومان و تیراژ ۱۵۰۰ نسخه، توسط انتشارات ماهی در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ..............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...