تازه‌ترین رمان حسن بنی‌عامری با عنوان «فرشته‌ها بوی پرتقال می‌دهند» به روی پیشخوان کتابفروشی‌ها آمد.

رمان «فرشته‌ها بوی پرتقال می‌دهند» رمانی است که به دغدغه‌ها و ماجراجویی‌های نوجوانی به اسم دانیال در محله‌های قدیمی شیراز می‌پردازد. رمان از سه فصل یا به قول خود نویسنده از سه معرکه تشکیل شده است. فصل اول: معرکه دلاویز، فرشته با بوی پرتقال. فصل دوم، معرکه دلربا: بابای آهوی من باش. فصل سوم، معرکه دلارام: خانه شبگردهای دوردست.

رمان 328 صفحه‌ای «بنی‌عامری» در شیراز می گذرد. دانیال و خانواده‌اش در همسایگی خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کنند. دراین خانه قدیمی که برخی آن را متعلق به دوران کریمخان زند می‌دانند زنی به اسم گلنسا هست که با استفاده از داروهای گیاهی به درمان بیماران شهر می‌پردازد. خانه قدیمی و نوع شغل این زن باعث شده که برخی از مردمان شهر تصور کنند او با دنیای جن سر و کار دارد.

نویسنده تلاش کرده در روایت این داستان از زبانی خاص استفاده کند که هم موزون باشد و هم آغشته به اصطلاحات و کلمات محلی.

رمان از زبان اول شخص روایت می‌شود. شروع داستان اینطور است که دانیال، راوی داستان قصد دارد به مسأله‌ای پی ببرد که مدتهاست ذهن او را مشغول کرده. هر روز کسی بدون این که دیده شود کفترهایی را که به پای آن‌ها کاغذهای رنگی بسته شده در خانه دانیال رها می‌کند. کنجکاوی دانیال برای پیدا کردن سرنخی از این ماجرا باعث می‌شود بسیاری از ابهاماتی که درباره همسایه قدیمی‌شان وجود دارد گره‌گشایی شود.

به گزارش فارس، "فرشته ها بوی پرتقال می‌دهند" را انتشارات نیلوفر با قیمت 3هزار و 900 تومان منتشر کرده است.

پیش از این رمان "دلقک به دلقک نمی‌خندد" از بنی عامری منتشر شده بود.

حسن بنی‌عامری نوشتن آخرین رمان خود از سال 70 شروع کرده و تا سال 85 حداقل سه بار آن را بازنویسی کرده است.

رمان در 2200 نسخه وارد بازار کتاب شده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...