داستان بلند «قتل اُتسویا» نوشته جونیچیرو تانیزاکی به فارسی ترجمه و منتشر شد.

به گزارش مهر، نشر چترنگ داستان بلند «قتل اُتسویا» نوشته جونیچیرو تانیزاکی را با ترجمه محمود گودرزی منتشر کرد.

این داستان روایتی است از یک درام عاشقانه که در قرن نوزدهم در ژاپن رخ می‌دهد.

قهرمان این رمان زن جوانی با عنوان اُتسویا است که که به واسطه زیبایی خود از مردان جوان دلبری و از آنها اخاذی می‌کند. او در این میان با شینوسکه مواجه می‌شود که خیال می‌کند طعمه ساده‌ای برای وی است اما رابطه عاشقانه پرشور میان این دو شکل می‌گیرد و هر دو را به رفتارهایی جنون آمیز وا می‌دارد. 

در بخشی از این داستان می‌خوانیم: در حالی که به سختی می‌توانست باور کند که آن فرد سانتاست، نوک سرد تیغه‌ای شانه‌اش را برید. از آنجا که بلافاصله  واکنش نشان داده بود زخمش چندان عمیق نبود، اما سمت راست بدنش  از انتهای گردن به کلی بی‌حس شده بود، گویی چنگال‌های  آهنین آن را شخم زده باشد. تمام آن قیمت بدنش ناگهان بی‌جان شده بود که تصور می‌کرد نیمی از چهره‌اش محو شده است.

محمود گودرزی پیش از این در نشر چترنگ آثار دیگری از ادبیات داستانی معاصر ژاپن را نیز منتشر کرده است که شامل سه کتاب از ادوگاوا رانپوست که وی را بنیانگذار ادبیات پلیسی در ژاپن نیز معرفی کرده‌اند.

داستان بلند «قتل اُتسویا» در 97 صفحه با قیمت 14500 تومان منتشر شده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...