تورج رهنما در کتاب «سه نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان» به زندگی هنری و آثار «برشت»، «فریش» و «دورنمات» پرداخته است. رهنما به ایبنا، گفت: این اثر حاصل پنجاه سال پیوند مستقیم و مستمر من با زبان و ادبیات آلمانی و سی سال تدریس در دانشگاه تهران است.

وی ادامه داد: من شخصا دو تن از این نمایشنامه‌نویسان را می‌شناختم. یکی «فریدریش دورنمات» و دیگری «ماکس فریش». دورنمات در بهار 1341 در تئاتر مونیخ حضور می‌یافت و بر نحوه اجرای نمایشنامه «فیزیکدانان» نظارت می‌کرد. فرصتی برای من پیش آمده بود تا این تمرینات را از نزدیک ببینم. از این رو در پایان کار معمولا فرصتی پیش می‌آمد تا با دورنمات گفت‌وگو کنم و با عقاید و نظرات او آشنا شوم.

رهنما افزود: آشنایی من با «ماکس فریش» سال‌ها بعد روی داد. فریش در پاییز 1355 برای چند روزی به تهران آمده بود، از این فرصت استفاده و با او گفت‌وگو کردم. به گفته وی، «برشت» نیز جزو چند نمایشنامه‌نویس بزرگ دنیا است که باعث ابداع شیوه جدیدی در قرن 20 شد. «فریش» و «دورنمات» از شاگردان برشت محسوب می‌شوند. این کتاب در سه بخش به آغاز فعالیت‌های هنری، آثار، نظریه‌های تئاتری و اظهارنظرهای «برشت»، «فریش» و «دورنمات» می‌پردازد.
رهنما در ابتدای کتاب مسیر و تحولات نمایشنامه‌نویسی در غرب پس از رنسانس را بررسی کرده. به اعتقاد وی، «رنسانس در پدید آوردن تئاتر نوین نقش مهمی داشته است».
نویسنده برای نگارش این اثر علاوه بر آثار اصلی نمایشنامه‌نویسان مورد بحث از بیش از پنجاه ماخذ و منبع نیز استفاده کرده است.

کتاب «سه نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان» در شمارگان 1100 نسخه و با قیمت 3900 تومان از سوی انتشارات افراز روانه بازار کتاب شده است.

تورج رهنما تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ایران و تحصیلات دانشگاهی را در آلمان و اتریش گذارند. او پس از بازگشت به ایران بیش از سی سال به عنوان استاد زبان و ادبیات آلمانی در دانشگاه تهران تدریس کرد.

رهنما گذشته از انتشار ده‌ها کتاب در زمینه ادبیات امروز ایران و آلمان، پنج مجموعه شعر نیز در ایران منتشر کرده. او در ساهای اخیر به دریافت دو جایزه بزرگ در آلمان توفیق یافته است: جایزه ادبی شهر «هانوور» در سال 2000 و نشان بین‌المللی «گوته» در سال 2002.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...