به بهانه‌ی یک‌سالگی

سیدناالشهید در مقاله‌ی مشهور "انفجار اطلاعات" می‌نویسد:
"نیچه خطاب به فیلسوفان می‌گوید: «خانه‌هایتان را در دامنه‌های کوه آتش‌فشان بنا
کنید» و من همه‌ی کسانی را که در جست‌وجوی حقیقتند، مخاطب این سخن می‌یابم."
و زندگی در دامنه‌ی آتش‌فشان، تصویر مطلوب ماست از حیات.

آن‌که در دامنه‌ می‌زید، از "غفلت" می‌گریزد، نه از واقعیت. و چه واقعیتی عیان‌تر از گدازه‌های سرخی که هر لحظه، حیات او را تهدید می‌کند. در اینجا، غفلت، و لو برای لحظه‌ای، موجب هلاک است. و اگر نیک بنگری، خواهی دید که غفلت، فرصت "اندیشیدن" را از انسان امروز گرفته‌است. و این، همان خواسته‌ی "برادر بزرگتر" است: تسلیم در برابر مشهورات رسانه‌ای و رضایت به آنچه "کدخدای" دهکده‌ی جهانی دیکته می‌کند. به عبارت بهتر، "انسان غفلت‌زده" یعنی شهروند مطیع دهکده‌ی جهانی مفیستوفلس.

"شهروندِ مطیع، کسی است که وجود فردی‌اش مستحیل در جامعه‌ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال‌های رسمی را می‌پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی‌دارد... عدالت را نه قبله‌ی قانون، که تابع آن می‌بیند... دروازه‌های گوش و چشم و عقلش برای پیام‌های پروپاگاندا باز است... و دهکده‌ی جهانی برای آنکه سر پا بماند، به شهروندان مطیعی نیاز دارد، که سرشان در آخور خودشان باشد."1

آن‌که ساکن دامنه‌ی آتش‌فشان است، باید با واقعیت روبرو شود. تمام و کمال. واقعیت داشته‌ها و نداشته‌های حقیقی‌اش. که همان‌طور که "توهم" قدرت، به شکست می‌انجامد، ترس از "دشمن موهوم" هم، برادر مرگ است.

"بیش از یک قرن است که علی‌الظاهر هیچ تمدنی جز تمدن غرب در سراسر سیاره‌ی زمین وجود ندارد. همه‌جا در تسخیر این صورت از حیات بشری است که تمدن غرب، با خود به ارمغان آورده است. هیچ یک از اُمم عالم نتوانسته‌اند نه در زبان، نه در فرهنگ، نه در معماری، نه در حیات اجتماعی و نه در زندگی فردی، خود را از تأثیرات تمدن غرب دور نگاه دارند..."2

می‌گویند، ترس مولود جهل است، اما "وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد، مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم، بنیان‌هایی بسیار پوسیده دارد، که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است..."3

و حصار امپراطوری رسانه‌ای غرب، زمانی فرو می‌ریزد، که با تحلیل داده‌ها و نمایش نسبت آن با حقیقت، به جای پاشیدن بذر جهل، نهال دانایی کاشت. و البته که در مقایسه با مزرعه‌ی علفهای هرز، پرورش باغ درختان مثمر، طاقت‌فرسا و دیربازده است.

باید با واقعیت روبرو شد، بی‌پیرایه و با شجاعت. واقعیت تسلیم و عجز صاحبان اندیشه در برابر غرب. و اینکه "مومنین" به تمدن غرب،  هیچ‌گاه ساختن تمدنی دیگر را  "اراده" نخواهند کرد، چه آن تمدن چیزی از سنخ غرب و شرق باشد، چه تمدن "موعود" بشری.

***
جستجوی حقیقت، نه در گرو گذشت سال و ماه است و نه وابسته به رسانه. اما زیستن در دامنه‌ی آتشفشان، تصویر مطلوب ماست از حضور و سامان مجموعه‌ای به نام "کتاب‌نیوز". ازین رو، اینکه یکسال گذشته را چگونه و چطور گذرانده‌ایم و پاسخ به سئوالاتی شبیه به این که مثلا "مشکلات کار چیست؟!" مهم نیست، مهم این است که چقدر به وضعیت مطلوب نزدیک شده‌ایم و چگونه به این حرکت شتاب بدهیم و بس.

در سالی که گذشت، بیش از هر چیز، غفلت خود و مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی، اولا نسبت به داشته‌های خویش ــ اعم از نرم‌افزار و سخت‌افزار ـــ  و ثانیا نسبت به داشته‌ها و توانایی‌های غرب، مایه‌ی رنج و تاسف بود. غفلتی که یا با انفعال و خودباختگی نمود می‌یافت، یا با شتاب‌زدگی و خامی.

حرکت میان این دو تیغه‌ی تیز جز با "جهاد" همه‌جانبه و جز با تامل و تدبر هماره، میسر نیست، که غفلت زائیده‌ی راحت‌طلبی‌ و عافیت‌اندیشی‌ست.  و آن‌که در محاصره‌ی آتش است را، با عافیت چه کار؟!

آن‌که در جستجوی حقیقت است، پیوسته در حال سنجش یافته‌های خود و دیگران است، نه خودباخته است و نه منجمد. و برای ما که هنوز در ابتدای راهیم، رنج و صبر و ایمان مستلزم همند. ایمان به حقیقت عالم و مسیر کشف آن. و صبر بر مصائب شناخته و ناشناخته‌ی راه. از قلّت همراهان تا تکفیر آن به آن.

اما با تمام این حرفها، چشممان روشن به وعده‌ی الهی است. و آن تعبیر زیبایی‌ که تقوی، هم‌معنی دوری از غفلت است و اینکه "اتّقوا ‌الله و یعلّمکم الله"4.

.......................................................

1و2و3. انفجار اطلاعات . سید مرتضی آوینی
4. سوره مبارکه بقره. آیه 282

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...