همایش یک‌ روز با هوشنگ مرادی کرمانی (شما که غریبه نیستید) روز گذشته در تالار مولوی دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.

مرادی کرمانی در این مراسم با خواندن داستانی به‌نام «نقاش»، به ارایه‌ی تعریفی از هنرمند پرداخت.

به‌گزارش ایسنا، نویسنده‌ی کتاب‌هایی همچون «قصه‌های مجید»‏، «مربای شیرین»، «چکمه»‏ و «شما که غریبه نیستید» در تشریح تعریف هنرمند گفت: اگر تمام آدمها را ساختمانی فرض کنیم،‏ هنرمند به منزله‌ی آجر این ساختمان است، که باید سمبل موقعیت‏،‏ زمان، مکان و بدنی باشد که در آن‌جا نفس می‌کشد.

وی افزود: هنرمند است که مسائل عادی و روزمره‌ی زندگی را از دورن جامعه بیرون می‌کشد و آن‌را به‌نام هنر عرضه می‌کند.

مرادی کرمانی با بیان این‌که هنر فرآیندی انتزاعی است و نه اکتسابی، افزود: هنرمند با موضوعی که به ذهنش می‌رسد، تا مدت‌ها زندگی می‌کند. در وجود هر انسانی استعدادی وجود دارد که با استفاده از ابزار و نوع نگاه به مسائل، می‌تواند در جامعه به‌عنوان هنرمند شناخته شود. هنر از نگاه آغاز می‌شود و نگاه را نمی‌شود به کسی آموخت.

او با تأکید بر این‌که هنر والا و به ‌یادماندنی در دنیا تنها یک‌بار خلق می‌شود، گفت: هنر به‌محض این‌که خلق می‌شود، دیگر قابل تکرار نیست و چیز‌هایی که از روی آن تولید و عرضه می‌شود، هنر نیستند؛ بلکه تولید انبوه‌اند. هنر یک‌بار خلق می‌شود و در جای خود می‌ایستد و در حقیقت هنرمند مسائل کهنه را به‌روز می‌کند و اثر تازه‌ای نمی‌آفریند.

مرادی کرمانی به نقش واژه‌ها در سرودن شعر اشاره کرد و گفت: اگر واژه‌ای نو وجود نداشته باشد، اثر خلق نخواهد شد. کمبود‌ واژه‌ها و کاربرد نادرست آن‌ها موجب می‌شود اثری که خلق می‌شود به دل ننشیند.

در حاشیه‌ی این مراسم با عنوان «شما که غریبه نیستید»، فیلم مستندی از زندگی و آثار این نویسنده و همچنین فیلم "خمره"، بر اساس داستانی از او با همین نام، پخش شد.

همچنین در مراسم یادشده که ازسوی کانون ایران‌شناسی امور فرهنگی و فوق برنامه‌ی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، بخشی نیز به معرفی کرمان اختصاص داشت، که یکی از دانشجویان به قرائت مقاله‌ای درباره‌ی جاذبه‌های گردشگری این استان پرداخت. همچنین از استادان کرمانی دانشگاه تقدیر شد و شعرخوانی با لهجه‌ی کرمانی از دیگر برنامه‌ها بود. 

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...