چاپ سوم کتاب «ژاکت آبی» [The blue sweater : bridging the gap between rich and poor in an interconnected world] خود زندگی نامه ژاکلین نووگراتز [Jacqueline Novogratz] توسط انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد.

به گزارش کتاب نیوز، «ژاکت آبی» زندگی‌نامه خودنوشت زنی آمریکایی است که جایگاه شغلی قابل اعتنای خود در بانک «چیس منهتن» را رها کرده و به آفریقا مهاجرت می‌کند. او در ۲۵ سال زندگی در کشورهای مختلف آفریقایی، یک دغدغه دارد: «اجرای پروژه‌های فقرزُدایی پایدار».

ژاکت آبی The blue sweater : bridging the gap between rich and poor in an interconnected world

«ژاکلین نووگراتز» نویسنده کتاب، طی سالهای سکونت در آفریقا، تجربیات پروژه‌های فقرزُدایی با ۴ رویکرد «خیریه‌های سنتی»، «شرکت‌های دارای مسئولیت‌پذیری اجتماعی»، «کارآفرینان اجتماعی» و نیز «کسب‌وکارهای پایین هرم (BOP)» را به دقت رصد کرده و نهایتا صندوق کارآفرینی اجتماعی «آکیومن» را تاسیس می‌کند که با ترکیب ۴ رویکرد فوق، نسخه‌ای نوآورانه برای تلفیق «فقرزُدایی پایدار» با «کسب‌وکار سودآور» ارائه می‌دهد.

فرید زکریا سردبیر نیوزویک درباره کتاب «ژاکت آبی» نوشته است: این کتاب، سرگذشت شگفت‌انگیز و درس‌آموز بانویی پراراده و خلاق را به تصویر کشیده که هم مغز خواننده را درگیر می‌کند و هم قلب او را.

 نووگراتز که از طرف نشریه فارین پالیسی در لیست ۱۰۰ متفکر برتر جهان قرار گرفته، در بخشی از مقدمه کتاب می‌نویسد: این کتاب از یک طرف شرح تجربیات من در طراحی پروژه‌های نیکوکارانه در آفریقاست و از طرف دیگر شامل مجموعه داستان‌های آموزنده از افراد خارق‌العاده‌ای‌ست که زندگی مرا شکل داده‌اند: از زنان کنیایی رقصنده در کلبه‌ها گرفته تا راهبی کامبوجی که به آفریقا مهاجرت کرده بود و ده‌ها فرد دیگری که در طول زندگی ۲۵ ساله‌ام در آفریقا، درس‌های ارزشمندی از آنها آموختم.

کتاب «ژاکت آبی» خودزندگی نامه ژاکلین نووگراتز، با ترجمه جواد تمنانلو در 396 صفحه و به قیمت 47 هزار تومان برای بار سوم به همت موسسه مطالعاتی حامیان فردا منتشر شده است.

خرید کتاب ژاکت آبی | ژاکلین نووگراتز
ژاکت آبی | ژاکلین نووگراتز | جواد تمنانلو | 396 صفحه
هم اکنون این کتاب را از اینجا بخرید
برای خرید تلفنی این کتاب تماس بگیرید با 33355577 - 021 و یا تلگرام 09370770303
همین حالا بخوانید: دانلود نسخه الکترونیک این کتاب.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...