رمان پلیسی «نیلوفرهای آبیِ سیاه» [Nymphéas noirs] نوشته میشل بوسی [Michel Bussi] با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شد.

«نیلوفرهای آبیِ سیاه» [Nymphéas noirs] نوشته میشل بوسی [Michel Bussi] با ترجمه عباس آگاهی
به گزارش
مهر، این‌کتاب نودمین عنوان مجموعه پلیسی نقاب است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

مخاطبان ایرانی ادبیات پلیسی، پیش‌تر در سال ۹۶ با ترجمه آگاهی از رمان «پرواز بدون او» با این‌نویسنده فرانسوی آشنا شده‌اند. میشل بوسی متولّد ۱۹۶۵ و استاد رشته جغرافیا در دانشگاه روآن است و رمان پرواز بدون او (۲۰۱۲) جایزه «بهترین رمان پلیسی حوزه زبان فرانسه» و «خانه مطبوعات» را از آن خود کرده است. «پرواز بدون او» هفتادمین عنوان مجموعه نقاب بود که خرداد ۹۶ به بازار نشر عرضه شد.

میشل بوسی در سال ۲۰۱۵ به‌عنوان مقام اول ژانر پلیسی فرانسه معرفی شد و در سال ۲۰۱۶ هم رتبه دوم این مقام را کسب کرد. کتاب «"نیلوفرهای آبیِ" سیاهِ» او برای اولین‌بار در سال 2011 چاپ شد و افتخارات زیادی را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد.

داستان این‌رمان در دهکده معروفی به نام ژیورنی جریان دارد؛ همان دهکده‌ای که خانه و باغ کلود مونه نقاش معروف امپرسیونیست در آن واقع شده است. در این‌دهکده پیرزنی حضور دارد که از پنجره اتاقش واقع در یک برج آسیاب، همه‌جا را زیر نظر گرفته است. میشل بوسی در این‌کتاب خود شخصیت دو زن را مهم و تاثیرگذار کرده است؛ یکی که چشمانی به رنگ نیلوفر آبی دارد و در رویای عشق و گریختن است و دیگری هم دختری ۱۱ ساله که همه فکر و ذکرش نقاشی است و بناست از خلال گردبادی طوفان‌زا زن اول را پیدا کند...

میشل بوسی در ساختار و فرم داستان خود، زمان‌های گذشته و حال را به‌طور دائم به‌هم ریخته و با این‌ترفند، تعلیقات زیادی در رمانش ایجاد کرده است. مترجم کتاب درباره ساختار داستانی «"نیلوفرهای آبیِ" سیاه» می‌گوید: ‌ کتاب از دو بخش تشکیل شده که از لحاظ حجم قابل مقایسه نیستند و گوشه چشمی به هنر نقاشی دارد. بخش نخست را نویسنده «برداشت‌ها»، به معنی تاثراتی خارجی که منجر به شناخت یا احساس شناخت می‌شوند، نامیده است. این‌بخش تمامی کش‌وقوس‌های انتریگ را در بر می‌گیرد تا ما برداشتی هرچند گنگ برای خودمان از واقعیت به دست بیاوریم. در بخش بسیار کوتاه دوم هم که نمایش یا عرضه نام دارد، با صورت نهایی تابلوی ترسیم‌شده روبرو می‌شویم...

آغاز داستان رمان مورد نظر اتفاقی است که از ۱۳ تا ۲۵ ماه مه ۲۰۱۰ در دهکده ژیورنی جریان دارد و از پیش چشم و خیال پیرزن پشت پنجره می‌گذرد. این روایت، آدم‌هایی را در گذشته و حال به یکدیگر می‌رساند. از طرفی در قصه، سربازرس سرناک هم حضور دارد که با صحنه قتلی شبیه به یک تابلوی نقاشی مواجه شده و پیدا شدن کارت پستال «نیلوفرهای آبی» اثر کلود مونه در جیب مقتول، باعث ارتباط داستان با همان دختر ۱۱ ساله می‌شود...

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

او به اتاق نشیمن برمی‌گردد. به خود می‌گوید هنوز امکان وارونه شدن سیر حوادث هست. او به تازگی استفاده از اینترنت و کامپیوتر را یاد گرفته است و از امکاناتی که این‌وسیله در اختیار می‌گذارد لذت می‌برد. جلوی مانیتورش می‌نشیند و سایتی حاوی عکس‌های قدیم دانش‌آموزان دبستان ژیوِرنی را تماشا می‌کند. عکس سال تحصیلی ۳۷_۱۹۳۶ را پیدا می‌کند. مدتی به قیافه‌های مودب بچه‌های این عکس قدیمی خیره می‌شود. خدای بزرگ! هنوز او نمی‌تواند آن‌چه را که این پیرزن دیوانه برایش تعریف کرده باور کند. آیا امکان دارد؟ آیا از توهمات پیرزن سرچشمه نمی‌گیرد؟ آیا واقعاً قاتل ژِرُم همان کسی است که این پیرزن می‌گوید؟ این شخص آخرین کسی است که می‌شود به او سوءظن داشت.
بعد از تردیدی طولانی، از جا بلند می‌شود. تصمیمش را گرفته است و می‌داند باید چه کند. کشوی بوفه را باز می‌کند و تقویمی قدیمی را برمی‌دارد. دوباره بر صندلی می‌نشیند و با گوشی تلفنش شماره‌ای را می‌گیرد.
«اَلو، سربازرس لورانتن، من پاتریسیا مُروال هستم.»‌
در آن طرف خط سکوت ادامه می‌یابد.
«همسر ژرم مُروال. قضیه مروال، جراح چشمی که در ژیوِرنی به قتل رسیده، متوجه شدید…»
صدایی عصبی در پاسخ می‌گوید:
«بله… البته، متوجه‌ام. من بازنشسته شده‌ام، ولی هنوز آلزایمر نگرفته‌ام...»

این‌کتاب با ۲۸۸ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...