لویی فردینان سلین

13 فروردین 1385

لویی-فردینان-سلین

پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت... سلین در شهر برن پزشکی می‌خواند و با ادیت فوله ازدواج کرد که دختر مدیر دانشکده پزشکی بود... در جنگ جهانی دوم به عنوان یک پزشک داوطلب مدتی در جنگ بود. اواسط جنگ به خاطر مقالاتش درمورد یهودیان او را ضد یهود و فاشیست می‌خواندند ... به برلین مهاجرت کرد و با این کار خود از طرف دولت فرانسه به خیانت‌کاری محکوم شد. در برلین به خاطر اهانت به هیتلر دستگیر شد و به جزیره‌ای در دریای بالتیک تبعید شد.

لویی فردینان سلین، (Celine Louis Ferdinand) . لویی فردینان دوشس ملقب به سلین نویسنده و پزشک فرانسوی در 27 می 1849 در محله‌ای در پاریس متولد شد. پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت. انتخاب این نام مستعار حاصل تشویش و پارانویا، و همچنین نشانه ستایش او از مادربزرگش بود که بسیار دوستش می‌داشت؛ زن باصلابتی که الگوی او برای ترسیم بسیاری پیرزن‌های دوست‌داشتنی اما بداخلاق در کتاب‌هایش شد. او در حومه کوربه ووا پاریس به دنیا آمد و در مغازه دانتل‌فروشی مادرش در پاساژ شوآزول نزدیک پاله روایای که جای ملال‌انگیزی بود بزرگ شد. سلین درسال 1914 در سوارهنظام ثبتنام کرد. طی زمان جنگ بارها مجروح  شد و سردردهای مداوم از یادگارهای همیشگی‌اش از جنگ، تا آخر عمر همراهش بود: «همانند ترومبونها هستند که با ارکستری کامل مینوازند.» طوریکه در یکی از رمانهایش  به نام شمال مینویسد: «به صداهایی که در گوشم مینوازند گوش میکنم

در سال 1916، شغلی را در یک شرکت بازرگانی در آفریقا پذیرفت و در همان‌جا بود که دچار مالاریا و اسهال مزمن شد؛ بیماری‌هایی که در بقیه عمر از آن‌ها خلاصی نداشت. در سال 1917 به پاریس بازگشت و در امتحان مرحله دوم دیپلم متوسطه شرکت کرد و این زمانی بود که برای آنری دوگرافینی (نام مستعار رائول مارکی) کار می‌کرد؛ کسی که الگوی اصلی شخصیت کورسیال دپریوس، دلقک تراژیک کتاب "مرگ قسطی" بوده است. سلین در شهر برن پزشکی می‌خواند و با ادیت فوله ازدواج کرد که دختر مدیر دانشکده پزشکی بود (1919). او از اولین ازدواج خود صاحب دختری به نام کولت شد (1920) و سرانجام به درجه دکتری رسید (1924). حرفه ادبی سلین به طور غیرمستقیم در سال 1924 با انتشار پایان‌نامه دکتریش، با عنوان "زندگی و آثار فیلیپ اینیاس زملوایس" آغاز شد. دکتر زملوایس پیشتاز گمنام پیشگیری از بیماری عفونت و تب زایمان از طریق شیوه‌های مامایی استریل بود.

در جنگ جهانی دوم به عنوان یک پزشک داوطلب مدتی در جنگ بود. اواسط جنگ به خاطر مقالاتش درمورد یهودیان او را ضد یهود و فاشیست می‌خواندند (که در آن زمان آندره ژید در دفاع از او گفت: هدف سلین مسخره کردن نژادپرستی‌ست). به این خاطر در آن زمان به برلین مهاجرت کرد و با این کار خود از طرف دولت فرانسه به خیانتکاری محکوم شد. در برلین به خاطر اهانت به هیتلر دستگیر شد و به جزیرهای در دریای بالتیک تبعید شد. در سال 1951 طی اتفاقاتی از اتهامات خویش تبرئه شد و به فرانسه بازگشت. اندیشه‌های سیاسی او از زمان سفرش به شوروی برای اجرای بالههایش در تئاتر مارینسکی لنینگراد، شکل گرفت که مخالفت خود را با حزب کومونیست در کتاب "مئالکوپا" (1937) رسماً اعلام کرد.

قبل از آن در سال 1932 با انتشار اولین رمان خود با نام "سفر به انتهای شب" در میان ادبیات جهان جایی برای خویش باز کرده بود. این داستان، زندگی نویسنده را از سال 1913 تا 1932 فرا می‌گیرد که در آن اتفاقاتی که در این سال‌ها، در زمان بین جنگ‌های جهانی اول و دوم برای وی رخ داده را از زبان "فردینان باردومو" جوان تقریبا 20 ساله نقل می‌کند. به گمان سلین، نوشتن وسیله خوبی بود که یک پزشک تنگدست اما دارای استعداد نویسندگی می‌توانست با آن درآمدی اضافی کسب کند، و همچنین کارکردی ضروری داشت که از طریقش می‌توانست ذخیره خشمی را که در او نهفته بود، تخلیه کند. او تفکرات ضد جنگش را در اکثر آثارش به نگارش درآورده است. به غیر از "مصاحبه‌ی خیالی با پروفسور وی" (1955) در تمام داستان‌هایش شخصیت اول داستان، نام و قسمتی از زندگی او را یدک می‌کشد. او در کارهایش از زبان‌های محلی و ساده استفاده می‌کرد و در بیش‌تر نوشته‌هایش از جنگ، استعمار  و زندگی کابوس‌وار شهری انتقاد می‌کند.

در رمان دومش "مرگ قسطی" (1936) به بیانی هر چند اغراق‌آمیز به شرح دوران کودکی‌اش در آن پاساژ که با گاز روشن می‌شد، به اولین سال‌های تحصیلش، به شروع آموزش بازرگانی، به اقامتش در یک مدرسه شبانه‌روزی در انگلیس و سرانجام به خدمتش در سواره‌نظام می‌پردازد. سلین دههی پایانی عمرش را در منطقهای در اطراف پاریس سپری کرد. در آن زمان انتشارات گالیمار ابتدا با چاپ کتابهای او مخالفت میکرد. اما سرانجام چاپ کتابهای "داستانهای پریان برای زمانهای دیگر" (1954_1952) و "قلعه به قلعه" (1957) توسط این ناشر، سلین و آثارش را برای ادبیات فرانسه و جهان یادآوری کرد.

سلین در اول جولای 1961درگذشت.

از کارهای دیگر او میتوان به آثاری چون "معرکه" (1936)، "دستهی خیمهشببازی"،" داستان‌های پریان"، "جنگ" (1952)، "کوشک به کوشک" (1957) و "شمال" (1960) اشاره کرد.

سلین همه عمر، پزشک فقرا باقی ماند. چهره این پزشک خیر و باوجدان (هر چند کج خلق) که حیوانات و کودکان را دوست می‌داشت و با بیماران تنگ‌دستش با مهربانی رفتار می‌کرد، تضاد آشکاری با نویسنده آدم‌گریزی دارد که صفحات کتاب‌های قطور و ادعانامه‌های سیاسی‌اش پر از زهر و نیش است. با این همه در همین کتاب‌ها نگرانی عمیقی برای بشریت نهفته است. در کتاب‌های سلین خشونت و تندزبانی نمود لفظی ترس وسواس‌آمیز او از خشونت و همچنین جاذبه‌ای است که انهدام برای او دارد. همان‌طور که در مصاحبه‌ای گفته است: در کتاب‌های او به نوعی به وجدان خواننده تجاوز می‌شود. این شاید یکی از نشانه‌های ویژه سبک سلین باشد که رفتارش با خواننده عمدتاً به هزل متکی است.

لویی‌ فردینان‌ سلین‌ شاید تلخ‌ترین‌ نویسنده‌ی‌ فرانسه‌ باشد و جزو تلخ‌ترین‌ها، در دنیا.
از جمله‌ عقاید زبانی‌ او این‌هاست‌: «... من‌ همان‌طوری‌ می‌نویسم‌ که‌ حرف‌ می‌زنم‌، بدون‌ هیچ‌ شگرد و ادا و اصولی‌ ... همه‌ی‌ تقلایی‌ که‌ می‌کنم‌ برای‌ این‌ است‌ که‌ به‌ همان‌ زبانی‌ بنویسیم‌ که‌ با آن‌ حرف‌ می‌زنم‌... به‌ نظر من‌ این‌ تنها شیوه‌ی‌ بیان‌ حس‌ و عاطفه‌ است‌.» و شیوه‌ی‌ بیان‌ او: «من‌ همان‌طوری‌ می‌نویسم‌ که‌ حس‌ می‌کنم‌...  ازم‌ خرده‌ می‌گیرند که‌ بد دهن‌ام‌، زبان‌ بی‌ادبانه‌ دارم‌... از بی‌رحمی‌ و خشونت‌ دایمی‌ (کتاب‌هایم‌) انتقاد می‌کنند... چه‌ کنم‌؟ این‌ دنیا ذات‌اش‌ را عوض‌ کند، من‌ هم‌ سبک‌ام‌ را عوض‌ می کنم.»

سلین در ادبیات ایران چندان مشهور نیست و ظاهراً اولین بار که در مطبوعات ایران حرفی از سلین به میان آمده از زبان جلال آل احمد در کتاب ارزشیابی شتابزده در سال 1343 است که در یک گفتگوی دراز در تاثیرپذیری خود از سلین و نفی تاثیرپذیری اش از کافکا چنین می گوید: «بیگانه کامو بی‌اعتناست و بهت‌زده در حالی که مدیرمدرسه من سخت با اعتنا است و کلافه... من بهترین نوعش را به شما توصیه می‌کنم بخوانید. آقای لویی فردینان سلین فرانسوی. من در مدیر مدرسه از او اثر گرفتم، او کتابی داره به اسم سفری به آخر شب، این کتاب به نظر من شاهکار ادبیات فرانسه است.»

آندره ژید در مورد کارهای  سلین می‌گوید: «این واقعاً چیزی نیست که او ترسیم میکند، بلکه فقط یک توهم است که واقعیت را برمیانگیزد
آلن رب گریه او را بزرگ
ترین نویسندهی بین دو جنگ میداند و میگوید که تجربه‌های خویش را در سبک، مدیون نوشتههای اوست.
آنتونی برجیس وی را نویسنده
ای چیرهدست و صاحبِ هذیانیترین سبک قرن بیستم میداند و نویسندگان متعددی او را همپایه‌ی  بزرگانی چون جویس، پروست، فالکنر و کافکا می‌دانند.

مریم السادات فاطمی

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...