چاپ و ویراست جدید رمان ایرانی «افسونگر قونیه» نوشته محمد خرسندی توسط نشر فکر آذین منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، این‌رمان که دربرگیرنده روایت داستانی دیدار مولانا و شمس تبریزی است، پیش از این در ۳ نوبت چاپ، توسط انتشارات یادمهر منتشر شده بود. محمد خرسندی نویسنده این‌اثر، مولاناپژوه و روان‌تحلیلگر است که پیش از این‌کتاب، «خمار مستی» را هم، شامل تحلیل روان‌شناسانه برخی از داستان‌های مثنوی راهی بازار نشر کرده است.

ویراست جدید «افسونگر قونیه» ۵۰ صفحه بیشتر از چاپ‌های پیشین این‌ کتاب دارد. خرسندی در این‌کتاب، دیدار تاثیرگذار شمس و مولانا را با نگاهی متفاوت و تکیه بر دانش روان‌تحلیل‌گری کند و کاو کرده است. به‌گفته مسئولان انتشارات فکرآذین ویراست جدید این‌کتاب، وجوه بیشتری از زوایای شخصیت شمس تبریزی را در بر می‌گیرد.

نویسنده کتاب می‌گوید کالبدشناسی شخصیت شمس تبریز در این‌کتاب، براساس آنچه در کتاب مقالاتِ او آمده و همچنین با استفاده از نظریه روان‌تحلیلی کارل گوستاو یونگ انجام شده است. به‌عبارتی مطالعات روان‌شناسی و درمان بالینی بیماران، این‌امکان را به خرسندی داده تا درک دیگری از شخصیت شمس به دست آورد.

عناوین فصل‌های مختلف این‌کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از:

زمستان ۵۸۲ ه.ق تبریز، دوره کودکی، در راه مکتب، ترک خانه، تولد جانشین سلطان‌العلما، قونیه در تدارک استقبال، جلال‌الدین بیست‌وچهارساله، در راه اخلاط، دایر کردن مکتب‌خانه، در راه ارزنجان، حجاب‌های فراروی، گنج درون، در راه اسکندرون، بندر اسکندرون، انطاکیه، در راه حلب، در راه حمص، دیدار با ابن‌عربی، ترک دمشق، در بغداد، ترک بغداد، شمس در آسمان، دیدار با مولانا، کیمیاخاتون، در خلوت، سعادت، ترک قونیه، بازگشت به قونیه، ازدواج‌وعروج.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

شمس در حالی که بغض گلویش را فرو می‌خورد این‌گونه با خود ادامه داد: «درویشی را به دلق چه تعلق است؟ درویشی چیست؟ جز خود ماندن و در عین‌حال با خودمان بودن؟ و درویشان کیستند؟ جز مردم‌گریزانی لاف‌زن؟ جز خودگرایانی بی‌حقیقت که خویشتن را بیشتر به حشیش پندار سرگرم می‌دارند و زاهدان کیستند؟ جز مردم بیگانگانی شهرت‌طلب، حتی کسی که دعوی اناالحقی می‌زنند جز خامی خویش چه ابزار می‌دارند.»
او اشک‌هایش را با گوشه دستانش پاک کرد و به خواب عمیقی فرو رفت در خواب دید کشمکشی در او در حال فوران بود عشقی بی‌پایان وجود او را فرا گرفته بود حس کرد وارد مجلسی شده، سماع برپا بود،‌ شوری او را فرا گرفت وارد حلقه درویشان شد، سر از پا نمی‌شناخت این عشق چه بود که جانش را شعله‌ور کرده بود؟ کسی نمی‌دانست، رازدار بود، با کسی سخن نمی‌گفت.

این‌کتاب با ۱۷۷ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...