درباره کتاب «فرهنگ کوچک وحشت» نوشته سیدحسن حسینی | شرق

 
وقتی می‌گوییم: «سینمای وحشت»؛ ممکن است دیگران با تردید براندازمان کنند و بگویند: «سینمای وحشت؟! دنیا آن‌قدر ترسناک هست که نیازی به این فیلم‌ها نباشد.» اما روشن است که تفاوتی ظریف میان ترس‌های طبیعی روزگار ما و ترس‌های حاصل از سینمای وحشت وجود دارد که در این پرسش نادیده گرفته شده. درست مثل کسانی که به آدم‌های سیگاری اعتراض کرده، می‌گویند: «در این هوای دودآلوده تهران سیگار هم می‌کشید؟» چنین برخوردی نشان می‌دهد که از مهم‌ترین تمایز میان دود اگزوز اتومبیل‌ها و دود سیگار غفلت شده. در دود هوای تهران همه نوع سمی هست، از منواکسیدکربن تا انواع ذرات مضر، اما این دود فاقد نیکوتین است! و دقیقا به همین دلیل است که بعضی‌ها با وجود تنفس در هوای آلوده تهران، با لذتی خاص سیگار هم می‌کشند! لذت در سینمای وحشت حکم همین نیکوتین را دارد و وجه تمایز ترس‌های طبیعی زندگی از ترس‌های ساختگی در سینمای وحشت را نشان می‌دهد.

فرهنگ کوچک وحشت سیدحسن حسینی
 مخاطب در سینمای وحشت، ترس از امر ساختگی را با لذت انتخاب می‌کند. از سوی دیگر سینمای وحشت بی‌واسطه‌ترین ارتباط را با مخاطب خود دارد. بی‌واسطه به این معنا که هر کسی در لحظه ناب ترس با حقیقی‌ترین، خالص‌ترین و در عین حال با فوری‌ترین شکل بروز احساسات درونی خود مواجه می‌شود. واکنش به ترس همواره ناآگاهانه بوده؛ زیرا توصیه‌بخشِ خودآگاه ذهن پرهیز مدام از رویارویی با وضعیت‌های ترسناک و هراس‌آور است. نخستین‌ فیلمسازان ژانر وحشت به تأسی از اسلافشان در ادبیات و نقاشی و تئاتر، آگاهانه یا ناآگاهانه دریافتند که می‌توان از این مواجهه بی‌واسطه لذت را تولید، عرضه و مصرف کرد. گویی که آنها به رمز نوعی کاتارسیس فوری دست یافته بودند که حاصل از برانگیختن ناآگاهانه‌ترین واکنش‌های ذهن و جسم است. آنها دریافتند که «لذت وحشت» یا به قول حسن حسینی «طعم ترس»1 تنها در سینمای وحشت یافتنی و چشیدنی است؛ اگرنه ما هرگز از دیدن هیولایی شبیه به یک نیمه‌انسان/ نیمه‌مگس در اتاق نشیمن خانه‌مان نه‌تنها لذت نمی‌بریم، بلکه حتی خوشحال هم نمی‌شویم! اما ترسِ حاصل از تماشای همین امر ساختگی در سینما لذت وافر دارد.

همه فیلم‌هایی که می‌ترسانند، به نام «ژانر وحشت» یا با عنوان عام «فیلم ترسناک» می‌شناسیم. اما هرگاه پدیده‌ای جدا از در نظر گرفتن تمایزهای مهم در عناصر تشکیل‌دهنده‌اش مورد بررسی قرار گیرد، خطر کلی‌گویی درباره آن هم وجود دارد و کلی‌گویی هم خطر نفی کلی در پی دارد. نفی کلی یعنی اینکه ما با یک جمله کوتاه می‌گوییم: «من فیلم ترسناک دوست ندارم»و با خیال راحت پرونده تماشا یا مطالعه درباره چنین فیلم‌هایی را برای همیشه می‌بندیم. اما وقتی کلیت و پیکره سینمای وحشت را خرد کنیم و عناصر و اجزا تشکیل‌دهنده‌اش را به تفکیک مورد مداقه قرار دهیم، آن‌گاه در می‌یابیم که اگر سینمادوست هستیم، دشوار است که از وسوسه آگاهی یافتن از شیوه تولید لذت، نحوه عرضه و مصرف آن صرف نظر کنیم.

کتاب «فرهنگ کوچک وحشت» از منظر مطالعات ژانر در سه سطح به بررسی تولید، عرضه و مصرف این نوع فیلم‌ها پرداخته. رویکرد مولف به مطالعات ژانر در این کتاب نوعی مطالعه میان‌رشته‌ای در سطح پیش‌گفته است. هر سطح مدخل‌های خاص خود را دارد. شناخت و مطالعه در این سه سطح، به اقتضای هر بحث فراتر از ژانر وحشت یا حتی مباحث سینمایی رفته و به مباحث دیگری هم می‌رسد. به همین دلیل بدیهی ا‌ست که در کنار مدخل‌هایی برای کارگردانان جریان‌ساز این ژانر، مدخلی نظیر «مارکی دو ساد» هم باشد. همین مثال، نه مدخلی زندگینامه‌ای با اشاره به نوشته‌های ساد، بلکه مدخلی‌ست که علاقه‌مندان ساد می‌توانند با خواندن آن، هم دریافتی کلی از تصویرِ ساد، به عنوان یک کاراکتر در انواع فیلم‌های مشهور و غیرمشهور داشته باشند؛ و هم با میزان تاثیر و اهمیت آن در سینمای وحشت آشنا شوند. ویژگی میان‌رشته‌ای این مطالعه موجب می‌شود تا این فرهنگِ به ظاهر کوچک، پر از سرنخ‌هایی برای مطالعات وسیع در حوزه‌هایی چون روانکاوی، علوم اجتماعی، زیباشناسی، نشانه‌شناسی و... باشد. این سرنخ‌ها برای مطالعه بیشتر کاملا وسوسه‌کننده‌اند.

برای مثال علاقه‌مندان مدخلی با عنوان«فیلم‌ ترسناک سیاه‌پوستی»، «بحران اقتصادی/ بیگانه‌سازی»، «تلویزیون»، «هواداران» الزاما و صرفا دوستداران سینمای وحشت نیستند، در عوض، دوستداران پیگیر و لذت‌جوی سینمای وحشت، مدخل‌هایی نظیر «ژان رولن» و «اسناف» را می‌پسندند. منتقدان فیلم، مدخل «نقد فیلم ترسناک» را دارند و علاقه‌مندان به مطالعه موقعیت نیروی کار زنان در صنعت فرهنگ، مدخلی چون «کارگردانان زن». نمونه‌های مذکور همگی سرنخ‌ها یا روزنه‌هایی برای مطالعات گسترده‌تر هستند. بنابراین باید گفت که ساختار و شیوه عرضه مطالعات در «فرهنگ کوچک وحشت» علیه رویکرد نظری‌اش نیست. اگر کتاب یکپارچه و غیردانشنامه‌ای نوشته می‌شد؛ یعنی دیگر نه یک «فرهنگ»، بلکه کتابی کلی درباره سینمای وحشت بود، شاید به اندازه ساختار فعلی‌اش کارآمد نبود.
 بنابراین پیش از آنکه کتابی برای دسترسی فوری به انواع اطلاعات درباره فیلم‌های ترسناک باشد، مطالعه‌ای تئوریک در ژانر است؛ یعنی دقیقا نوعی از مطالعات که در زبان فارسی یافت نمی‌شود. آخرین ویژگی کتاب این است که «فرهنگ کوچک وحشت» هم کتاب مرجع هست و هم کتاب مرجع نیست. معمولا ما کتاب‌های مرجع را در کتابخانه‌ها می‌گذاریم و برحسب نیاز، حالی از آنها می‌پرسیم. اگر نیاز نداشته باشیم قاعدتا تا سال‌ها سراغشان نمی‌رویم. اما این کتاب هم قابلیت مطالعه گسسته و هم قابلیت مراجعه پیوسته دارد. احتمالا هواداران سینمای وحشت، بعد از این کتابی دارند که با دیدن هر فیلم، سری هم به آن بزنند؛ و سایر علاقه‌مندان به مطالعات میان‌رشته‌ای هم می‌توانند با مطالعه گسسته مدخل‌های آن، در جست‌وجوی موضوعات و سرنخ‌های مورد علاقه خود باشند.

پی‌نوشت:
1- «طعم ترس» عنوان کتاب پیشین سیدحسن حسینی درباره «ژانر وحشت» است که «نشر ساقی» در سال 1380 منتشر کرد.


فرهنگ کوچک وحشت»(سینما، ادبیات) به قلم سیدحسن حسینی در 614صفحه توسط نشر ساقی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...