کتاب «خانم مربی» به دنبال انتقال تجربیات تربیتی است و آن را می‌توان «کتاب کار معلمان و مربیان» و «کتاب کار مادران و همسران جوان» قلمداد کرد. اما راوی این کتاب «سعیده صدیق‌زاده»، متولد ۱۳۳۳ و اهل مشهد است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و راه ‌اندازی نهاد امور تربیتی‌ و پروشی در مدارس، به‌عنوان مربی پرورشی، باری از نهادینه‎ ساختن فرهنگ انقلاب را در میان دانش‌‌آموزان بر دوش می‌گیرد و خاطرات شفاهی او درباره مسائل تربیتی و آموزشی نسل‌های بعد از انقلاب در کتاب «خانم مربی» روایت شده است. با توجه به نقش مهمی که مربیان پرورشی در دهه ۶۰ برای حفظ و انتقال آرمان‌های انقلاب به دانش‌آموزان داشتند، عنوان سربازان انقلاب در مدارس را به این مربیان دادند. هر چند که امروزه، این امر مهم به مسئله تشریفاتی در مدارس تبدیل شده است. در آستانه روز معلم گفت‌وگویی با نویسنده این کتاب صورت گرفت که در ادامه می‌خوانید:

خانم مربی سعیده صدیق‌زاده

همواره شنیده می‌شود که نقش معلم پرورشی و تربیتی خیلی مهم است، در آن زمان این نقش چه اهمیتی داشت؟

با وقوع انقلاب، دانشگاه‌ها مدتی تعطیل شده بودند اما مدارس تعطیل نبود و مربیان پرورشی در شرایط سختی فعالیت می‌کردند. بعضا حتی به آنها جاسوس می‌‌گفتند و تحقیرشان می‌کردند.

چرا از میان موضوعات متنوع دهه۶۰، سراغ مربیان امور تربیتی که امروز دیگری خبری از این نهاد تأثیرگذار سیستم آموزشی نیست، رفتید؟

دو دلیل داشت؛ ثبت تاریخ و ثبت تجربه. ثبت تاریخ از این جهت مهم بود که دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب به عنوان مسئول این پروژه به دنبال سوژه‌هایی است که بخش‌های نشنیده و ناگفته تاریخ هستند و همچنین فعالیت‌ها و خاطرات این افراد و سوژه‌ها کمتر بیان شده است. ما از مدارس و تاریخ فعالیت‌های مدارس در اوایل انقلاب و قبل از انقلاب اطلاعات خیلی کمی داریم. نهاد امور تربیتی هم نهادی برآمده از انقلاب است که به صورت مردمی پیش رفته و علی‌رغم اینکه بخش مهمی از مجاهدت‌های فرهنگی جبهه انقلاب در مدارس توسط مربیان تربیتی و پرورشی انجام شده است، ولی این مجاهدت‌ها ثبت و دیده نشده است. وقتی برای مصاحبه نزد برخی از این مربیان پرورشی می‌رفتیم، خودشان هم تعجب می‌کردند که چرا به فکر ثبت خاطراتشان هستیم و نمی‌دانستند که آنها چه کار مهمی انجام داده‌اند.

بعد از پیروزی انقلاب، فضای مدارس از نظر فکری بسیار ملتهب بود و گروه‌های مختلفی مانند مجاهدین خلق، کمونیست‌ها و دموکرات‌ها در مدارس فعالیت می‌کردند، به طوری که حتی مجاهدین خلق، در مدارس، آموزش‌هایی برای توزیع اعلامیه و پرتاب نارنجک داشتند. در چنین فضایی، ایده مربیان پرورشی و امور تربیتی مدارس از طرف شهیدان رجایی و باهنر مطرح شد و مربیان پرورشی به عنوان سربازان انقلاب اسلامی وارد مدارس شدند و تلاش می‌کردند دانش‌آموزان را از خطر نفوذ این گروه‌ها حفظ کنند و آنها را با اسلام و فرهنگ انقلاب آشنا کنند. با وقوع انقلاب، دانشگاه‌ها برای تغییرات فرهنگی مدتی تعطیل شده بودند اما مدارس تعطیل نبودند و مربیان پرورشی در چنین شرایط سختی فعالیت می‌کردند بعضا حتی به آنها لقب جاسوس می‌دادند، جایگاه آنها را نمی‌پذیرفتند و تحقیرشان می‌کردند.

خانم مربی سعیده صدیق‌زاده

آشنایی شما با راوی کتاب خانم صدیق‌زاده، سوژه کتاب «خانم مربی» چگونه شکل گرفت؟

 کار را در شهر مشهد شروع کردیم و روش کار به این صورت بود که برای شروع، به سراغ کسانی برویم که به عنوان اولین مربیان پرورشی وارد مدارس شدند که البته پیداکردن اینها هم کار راحتی نبود و آموزش‌ و پرورش هم با ما همکاری نمی‌کرد، اما بالاخره از طریق مربیان آقا توانستیم به تعدادی از مربیان خانم دسترسی داشته باشیم.

خانم صدیق‌زاده جزو اولین کسانی بود که از طریق معلم دوران مدرسه‌ام به ایشان دسترسی پیدا کردم، ولی از ابتدا بنا نداشتیم به صورت سوژه‌ای مستقل به ایشان بپردازیم، اما وقتی با مربیان مختلف، صحبت و مصاحبه کردیم، بیشترشان می‌گفتند که خانم صدیق‌زاده از پیشگامان امور تربیتی و پرورشی مدارس مشهد و در بسیاری موارد، الگوی آنها بوده است. نتیجه این شد که به دلیل تنوع خاطرات و فعالیت‌هایی که انجام داده بودند و تناسب با معیارهای ما در انتخاب سوژه، به این رسیدیم که خاطرات ایشان، نمونه کامل و جامعی می‌تواند برای روایت فعالیت‌های مربیان پرورشی دهه ۶۰ باشد. برای ما مهم بود که سوژه‌ای به سراغش برویم همچنان مربی پرورشی باشد و انقلابی‌گری خود را حفظ کرده باشد؛ چرا که بسیاری از مربیان پرورشی در جریان تغییر و تحولات به سمت مدیریت مدارس یا فعالیت‌های آموزشی رفتند اما عده‌ای همچنان مربی پرورشی بودند و خانم صدیق‌زاده از جمله این افراد بود که به کارش علاقه بسیار داشت و حتی پیشنهاد مدیریت مدرسه را نپذیرفته بود. دلیل دیگرمان هم این بود که روایت‌های ایشان در دوران قبل از مربی‌گری هم نشان می‌داد که این مربی در خانواده‌ای با سبک تربیتی خاص بزرگ شده‌اند و مادر ایشان هم به نوعی مربی پرورشی بوده‌اند و نکات تربیتی خیلی خوبی هم بیان می‌کردند و اینها ویژگی‌های بارز هویتی و تربیتی و فرهنگی ایشان بود که در معرفی چنین سوژه‌ای به مخاطب اهمیت دارد. موضوع مهم دیگر این بود که ایشان روایت‌هایی از نقش فرهنگی بانوان در انقلاب اسلامی در شهر مشهد هم داشت.

خانم مربی سعیده صدیق‌زاده

پس می‌توانیم بگوییم کتاب دو بخش دارد؛ فعالیت‌های قبل از انقلاب و امور پرورشی؟

بله، برای مثال به فعالیت‌های خانم صدیق‌زاده و خانواده ایشان در مکتب نرجس و کارهای فرهنگی دیگر مانند اجرای تئاتر با مضامین قرآنی و انقلابی، در این کتاب پرداخته شده و همچنین ایشان به همراه دوستانشان در سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب در مشهد و در آن سال‌ها شرکت می‌کردند و سخنان ایشان را یادداشت و تکثیر می‌کردند. این فعالیت‌ها در کنار فعالیت‌های پرورشی بعد از انقلاب اسلامی باعث شد که به عنوان سوژه‌ کتاب «خانم مربی» قرار گیرند.

شما در تدوین کتاب، به روش پرسش و پاسخ اقدام کردید. فکر نمی‌کنید شاید مخاطب نتواند با این روش ارتباط برقرار کند؟ یا دلیل خاصی برای ترجیح این شیوه داشتید؟

به چند دلیل این قالب را برای روایت انتخاب کردیم، یکی اینکه هرچند خانم صدیق‌زاده در بیان فعالیت‌های انقلابی و فرهنگی، مطالب جزئی را هم مطرح می‌کردند، اما روایت‌های ایشان از فعالیت‌های پرورشی، روایت‌هایی کلی و تحلیلی بود و کمتر به مصداق و ماجرا می‌پرداختند و البته حق هم داشتند چون معمولاً بیشتر این  فعالیت‌ها، هرسال در مدارس مختلف تکرار می‌شوند. لازمه داستانی بودن یک کتاب هم این است که به جزئیات مسائل پرداخته شود و هر چند این پرداختن به جزئیات در فعالیت‌های خانوادگی ایشان قبل از انقلاب ممکن بود اما در بخش امور پرورشی و تربیتی ممکن نبود. همین موضوع باعث عدم تناسب کتاب در این دو بخش می‌شد؛ علاوه بر اینکه خانم صدیق‌زاده، بعضی اتفاقات را فراموش کرده بودند و این را هم بگویم که تحلیل‌ها و دلایلی که خانم صدیق‌زاده برای انجام فعالیت‌هایشان داشتند و پرداختن به آنها در کتاب، برای ما اهمیت داشت و در قالب داستانی، امکان آوردن تحلیل‌ها و چرایی‌ها وجود ندارد؛ ضمن اینکه در زمان نگارش کتاب، مخاطبان خاصی مدنظر ما بودند که این کتاب را با نگاه تربیتی و فرهنگی مطالعه می‌کنند و بیش از اینکه قالب کتاب برایشان مهم باشد، محتوای آن اهمیت دارد.

بازخوردها هم نسبت به این شیوه نگارش، متفاوت بوده است و کسانی که بیشتر با امور تربیتی و نوجوانان سروکار دارند، اذعان دارند که در اینگونه موضوعات، قالب روایت، اهمیت چندانی ندارد و حتی از این شیوه پرسش و پاسخ استقبال می‌کنند اما کسانی هم که بیشتر، مادران هستند بیان می‌کنند که بهتر بود از قالب دیگری استفاده می‌شد و از زندگی شخصی و مادرانه ایشان بیشتر گفته می‌شد که انتقادات درستی هم هست و می‌پذیرم.

می‌توانیم بگوییم کتاب «خانم مربی» کتابی تخصصی برای فعالان فرهنگی و تربیتی است؟

در غالب موارد همین‌طور است و هر چند به موضوعات دیگر هم پرداخته شده، اما آنچه بیشتر مدنظر ما بود، همین فعالیت‌های تربیتی و پرورشی و فعالیت در مدارس بود. موضوع دیگری که درباره روند پرسش و پاسخ‌ها وجود دارد این است که سؤالات از جنس سؤالات تاریخ شفاهی و جنجالی یا چالشی نیستند و نباید هم چنین انتظاری داشت؛ چون سوژه هم سوژه جنجالی و چالشی و مشهوری نبود که انتظار سؤالات خاص و چالشی داشته باشیم. هدف از استفاده از روش پرسش و پاسخ در کتاب، این است که دلیل و هدف انجام هر فعالیت تربیتی برای مخاطب مشخص شود.

از طرف مربیان و فعالان تربیتی چه بازخوردهایی داشتید؟

خدا را شکر بازخوردها در مجموع خوب بوده است و اغلب مخاطبان، محتوای کتاب را می‌پسندند و مورد استفاده و رجوع مربیان قرار می‌گیرد. همین‌طور کتاب «خانم مربی» از این جهت که به فلسفه شکل‌گیری امور تربیتی در مدارس می‌پردازد و چرایی بسیاری از فعالیت‌های پرورشی مانند تئاتر و سرودها در آن بیان شده است، نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. قالب‌هایی مانند تئاتر و سرود برای مربیان پرورشی دهه شصت، وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف تربیتی و انتقال مفاهیم بوده که در سال‌های بعد هم مورد توجه قرار گرفته است.

به نظر خودتان نقل خاطرات یک مربی پرورشی در دهه ۶۰ در این سال‌ها که با پیشرفت‌های متعدد در حوزه ابزارها و امکانات آموزشی و تغییر نسل‌ها مواجه شدیم، می‌تواند کارساز باشد؟

همان‌طور که گفتم در ورای هر یک از فعالیت‌های خانم صدیق‌زاده به عنوان یک مربی پرورشی، فلسفه و هدف و ایده‌ای وجود دارد که می‌توان از آنها برای امور تربیتی الگوبرداری کرد و منظور ما از بیان فعالیت‌های خانم صدیق‌زاده این نیست که قابلیت کپی‌برداری از آنها برای سال‌های بعد و به همان شکل وجود دارد بلکه بیشتر در صدد بیان راهکار و ایده بودیم تا راه‌گشا باشد و این نکته‌ای است که مربیانی هم که کتاب را مطالعه کرده‌اند، به آن اشاره کردند.

خانم صدیق‌زاده در هر مدرسه با توجه به موقعیت مدرسه، اقتضای زمان و اجتماع و شرایط دانش‌آموزان، فعالیت‌های خود را تعریف می‌کرده است. برای مثال، در مدرسه‌ای که دانش‌آموزان درگیر بحث گروهک‌ها بودند و مطالب و نشریات این گروه‌ها در دسترس‌شان بوده، مسابقه کتابخوانی برگزار می‌کند تا دانش‌آموزان را با کتب شهید مطهری آشنا کند و همین‌طور در زمان جنگ که پشتیبانی از جبهه‌ها ضرورت داشته به شکلی دیگر و در مدرسه‌ای که اسراف بین دانش‌آموزان رواج داشته ‌‌است با بردن آنها به مدارس محروم، اهداف تربیتی را متناسب زمان و مکان پیش برده‌ است. همچنین از تجربیات موفق ایشان می‌توان به روش‌های مختلف برای مشارکت دادن دانش‌آموزان اشاره کرد. برای مثال گروه سرودهایی با مشارکت همه دانش‌آموزان یک مدرسه تشکیل می‌داده و یا برای کمک به جبهه از همه می‌خواسته است که یک خوراکی، هرچند کوچک بیاورند. اینها و بسیاری موارد دیگر، مثال‌هایی است که می‌تواند الگوهای خوبی برای تعمیم در سایر امور پرورشی باشد.

*در پایان اگر نکته‌ای و مطلبی درباره کتاب هست بگویید.

کتاب «خانم مربی» ویژگی‌های مثبت و منفی دارد و کتاب کاملی نیست، اما امیدوارم شروعی برای کارهای کامل‌تر باشد و نکته مهم این کتاب، به خصوص برای مربیان پرورشی، این است که فلسفه شکل‌گیری امور تربیتی را بیان می‌کند، چیزی که شاید بسیاری از مربیان پرورشی فراموش کرده‌اند و لازم است بدانند وارث چه جریانی هستند و چگونه این جریان را پیش برند. در واقع از ابتدای شکل‌گیری امور تربیتی در آموزش‌ و پرورش، فعالان امور تربیتی، هسته‌های مقاومتی بودند که مربی در مرکز آن و دانش‌آموزان پیرامون آن بوده است و اتفاقات مختلفی را در دفاع از انقلاب و حفظ ارزش‌های انقلاب در فضای مدرسه رقم می‌زدند و مسأله بسیار مهم، رمز موفقیت مربیان در آن دوره است که همین همراهی و مشارکت دانش‌آموزان و فعالیت تشکیلاتی با حضور دانش‌آموزان بوده است.

موضوع مهم دیگر این است که فضاهایی که اکنون در اختیار مربیان پرورشی مدارس قرار دارد و برای آنها خیلی عادی است، برای مربیان دهه ۶۰ معضل بوده است. برای مثال، در این دوران، مربیان به راحتی نماز جماعت و مراسمات دیگر را برگزار می‌کنند در حالی که برگزاری نماز جماعت در سال‌های دهه ۶۰ با دشواری‌هایی مانند نبودن نماز خانه و امام جماعت، همراه بوده است و امکانات فعلی، نتیجه تلاش‌ها و استقامت‌ها و تحمل سختی‌های مربیان آن دوره است، مربیان امروز باید بدانند وارث سرمایه‌ای هستند که نسلی برای به‌ دست آوردن آن تلاش کرده‌اند و باید امانت‌دار خوبی برای این میراث ارزشمند باشند.

کتاب «خانم مربی» در ۲۷۲ صفحه، با قطع رقعی و قیمت ۳۰ هزار تومان به چاپ رسیده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...