کتاب «تیرانا» نوشته زنده‌یاد مهرداد اوستا که مقدمه‌ای بر مجموعه شعر استاد اوستا است به کوشش محمدرضا ترکی بازنشر شد.

تیرانا مهرداد اوستا محمدرضا ترکی


به گزارش فارس، تیرانا نثر شاعرانه‌ای است که به شعرِ منثور پهلو می‌زند. نام و نثر این کتاب، بی آنکه قصد مقایسه‌ای در بین باشد، از جهتی یادآور رکسانای احمد شاملوست و گویا اوستا با نوشتن آن می‌خواسته تسلط خود را بر نثر شاعرانه و شعر منثور به رخ مدعیان بکشد!

این اثر محصول توفان‌های ذهنی نویسنده‌ای است با تخیلی شگفت! مولف بی آن که آداب و ترتیبی جسته باشد، اندیشه‌ها و احساسات خود را در زمینه‌های مختلف، از فلسفه و ادبیات گرفته تا مسائل اجتماعی و... بر کاغذ آورده است. نثر تیرانا غالبا تحت تاثیر متون کهن فارسی به ویژه تاریخ بیهقی است.

تیرانا به یک معنی، حسبِ حال مهرداد اوستا و شرح اندیشه‌ها، دغدغه‌ها و دل مشغولی‌های اوست. بخش‌هایی از کتاب که به شرح سوانح زندگانی مؤلف می‌پردازد، بسیار خواندنی است. در لابه لای این صفحات می‌بینیم که فقر و تنگدستی در کنار عشق و شوری بی پایان به دانستن و بیشتر دانستن، چگونه کودکی به نام «محمدرضا رحمانی» را از کوران حوادثی عجیب و خواندنی می‌گذراند، جان او را صیقل می‌دهد و او را سرانجام به «مهرداد اوستا» تبدیل می‌کند.

زندگینامه اوستا، حدیث نفس او به تنهایی نیست، بلکه سرگذشت سرگشتگی‌ها، تکاپوها و افتادن‌ها و برخاستن‌های یک نسل از اهالی فرهنگ این سرزمین است؛ نسلی که از پس سال‌های جنگ جهانی بالید و در کوران حوادث روزگار، از جمله کشمکش‌های دوران ملی شدن نفت و پس از آن قد راست کرد.

«تیرانا» در این کتاب، مخاطبی است آشنا که نویسنده سرگذشت دلِ مجروح خویش را با او باز می‌گوید. او یک شخصیت مبهم و اثیری است که در سراسر کتاب، در چهره‌های مختلف و گاه متضاد حضور می‌یابد و در جاهایی کسی نیست جز خودِ مولف یا گوشه‌ای از سایه روشن‌های روح دردمند او.

هنگام مطالعه تیرانا، جادوی کلمات خیال انگیز و دانسته‌های فراوان نویسنده درباره ادبیات، فلسفه، تاریخ، اسطوره شناسی و... خواننده را به فضاهایی شگفت انگیز و متفاوت می‌برد. جریان سیال تخیل و اندیشه اوستا، رودخانه‌ای است که تلاطم‌های آن، روح را به گرداب‌های ژرف احساسات متفاوت پرتاب می‌کند.

اوستا در تیرانا ستایشگرِ بزرگ طبیعت و زیبایی‌های آن است. او دل آزرده از دود و دَم زندگانی امروز، آدم‌ها را به بازگشت به طبیعت می‌خواند. او بهترین درودهایش را نثار فرزندان طبیعت می‌کند؛ همانان که همچون چادرنشینان، شبانان و ماهیگیران و... با زبان طبیعت آشنا هستند و آن را درمی‌یابند.

[کتاب «ت‍ی‍ران‍ا،‌ دی‍ب‍اچ‍ه‌ای‌ ب‍ر: ش‍راب‌ خ‍ان‍گ‍ی‌ ت‍رس‌ م‍ح‍ت‍س‍ب‌ خ‍ورده‌» نوشته مهرداد اوستا نخستین بار در سال 1352 منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...