رمان «جهان‌ هتل» [Hotel world] نوشته الی اسمیت [Ali Smith] با ترجمه مریم محمدی‌سرشت توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

زندگی ۵ آدم مختلف در جهان‌ هتل Hotel world] نوشته الی اسمیت [Ali Smith

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، الی اسمیت، نویسنده اسکاتلندی این‌رمان، متولد ۱۹۶۲ است و ۵۷ سال سن دارد. «جهان هتل» برای اولین‌بار در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و یک‌رمان پست‌مدرن و سخت‌خوان است. این‌رمان درباره زندگی ۵ آدم مختلف است که به‌واسطه اتفاقی عجیب به هم پیوند می‌خورند.

متن رمان پیش‌رو، دارای دیدگاه‌های عاطفی، شاعرانه، طنز و جدی است و پنج شخصیت اصلی‌اش از طریق یکی از شعب هتل‌های زنجیره‌ای جهانی به هم مرتبط می‌شوند. تصادف عجیب هم در آسانسور حمل غذای هتل رخ می‌دهد که زندگی آن‌ها را به هم پیوند داده و از هم می‌گسلد.

عناوین فصول این‌رمان به‌ترتیب عبارت‌اند از: گذشته، اکنون‌گذشته، آینده مشروط، زمان کامل، آینده در گذشته، اکنون.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

با لپ‌تاپم زدم تو سر یکی از لات‌های دم دست.
(چی؟ چی؟ چی کار کردی؟ صدای خنده، صدای بند آمدن نفس زنان و مردان دیرباور.)
واقعاً زدم _‌با لپ‌تاپ زدمش، حسابی سنگین هستند. خودم هنوز باور نمی‌کنم. شما که مرا می‌شناسید. من اهل هیچ‌جور خشونتی نیستم. یعنی یک پشه را هم نمی‌توانم بکشم. اما زدمش و این شد که گفتم. چنان محکم زدمش که افتاد روی زمین، روی زانوهایش مچاله شد. بقیه‌شان یک نگاه به دوست‌شان روی زمین کردند و پا به فرار گذاشتند، فرار کردند ها! کیف و کیف لپ‌تاپم را زمین گذاشتند، کیف پولم را انداختند روی شن‌ها و همگی در رفتند و من را تو خیابان تنها گذاشتند. قسر در رفتم. چیزی را نبرده بودند. کیفم صحیح و سالم بود. کیف لپ‌تاپم سالم بود. البته وقتی لپ‌تاپم را امتحان کردم، شکسته بود. هزاران پوند. سنگینی هزاران پوند تکنولوژی را بر سر لاتی هفده‌ساله خراب کرده بودم.
(صدای خنده، یکی می‌گوید نابودش کردی، صدای کف زدن، تبریک گفتن، سرفه کردن تحسین‌آمیز.)
پنی روی تخت فکر کرد، خیلی خوب است. بی‌نقص نبود، اما کاملاً کلاسیک بود. فوق‌العاده نبود، اما به درد بخور است.
(اما پسره چی شد؟ میان جلنگ‌جلنگ دوباره لیوان‌ها و پیچش دود سیگار در بالای میز، یکی از صداهای ذهنی‌اش برخاست. مرده بود؟ آیا بلند شد و مثل بقیه فرار کرد؟ آیا افتاد کنار پایت ماند؟)

این‌کتاب با ۲۲۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۴ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...