جبمر تِربِر [James Thurber]، نمونهای مثالزدنی از آن دست نویسندگانی است که امکانات طنزنویسی را به درستی میشناسد و با ظرافت تمام و به واسطه درآمیختن طنز و تخیل اتفاقات ساده روزمره را به حوادثی نامتعارف بدل میکند و نشان میدهد که چطور میتوان با کنار هم قراردادن و شاخ و برگدادن به حوادث معمولی مختصاتی از زمانهای مشخص به دست داد.
اگرچه اولین اثر مستقلی که از تربر به فارسی ترجمه شد، به میانه دهه چهل و چاپ «افسانههای عصر ما» با ترجمه مهشید امیرشاهی برمیگردد، اما احتمالا سلیقه متوسط دوران ما نویسندگان دیگری از ادبیات آمریکایی را میپسندیده که تا همین اواخر به جز ترجمه قدیمی امیرشاهی که آن هم کامل نبود، هیچ یک از کتابهای مهم و اصلی تربر به زبان فارسی در دسترس نبود. البته در این میان صالح حسینی ترجمه «آخرین گل» تربر را به ضمیمه «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی منتشر کرده بود و چند کتاب کودک هم از تربر منتشر شده بود و اینجا و آنجا نیز داستانهایی از او ترجمه شده بود اما تنها کتاب مستقل تربر به فارسی همانی بود که در سال 1345 منتشر شده بود.
در شرایطی که از یکسو بخشی از پسند ادبی ما هر اثر طنزی را به عنوان کتابی غیرجدی جا میزند و در دسته آثار بیمایه جا میدهد و از سوی دیگر طنزنویسی بدل به متنهای بیسروته و شوخیهای آبکی شده است، انتشار آثاری از تربر روی دیگری از طنزنویسی را نشانمان میدهد و به یادمان میآورد که داستاننویسی ما آگاهانه یا ناآگاهانه بخشی از امکانهای روایت ادبی را فراموش کرده است.
طنز تربر، نمونهای کلاسیک است که گذر زمان نه فقط از اعتبارش نمیکاهد بلکه نشان میدهد که نمونه اعلای طنز، طریقی برای بیان موضاعات جدی است. به اعتقاد تربر، طنز «آشوب عاطفیای است که در آرامش خاطر به یاد آورده میشود»؛ آثار خود تربر نمونههای روشنی هستند که نشان میدهند چطور میتوان «آشوب» را در قالبی طنزآمیز روایت کرد.
«زندگانی من و روزگار سخت» [My life and hard times] که به تازگی با ترجمه حسن هاشمیمیناباد در نشر نو منتشر شده، از آثار قابل توجه تربر است و البته پیش از این کتاب دیگر تربر، «حکایتهایی برای زمانه ما و باز هم حکایتهایی برای زمانه ما» نیز با همین ترجمه به فارسی منتشر شده بود.
«زندگانی من و روزگار سخت» اگرچه محصول دوره ابتدایی نویسندگی تربر است اما جزء آثار شاخص او به شمار میرود. این کتاب، مجموعهای است از روایتهای طنزآمیزی که تربر از سالهای آغاز جوانیاش در خانه پدریاش به دست داده است و میتوان آن را نوعی خاطرات یا اتوبیوگرافی، البته به سبک تربر دانست.
تربر در ابتدای کتاب متنی به عنوان مقدمه نوشته است با عنوان «دیباچهای بر یک زندگی». این دیباچه که خالی از طنز هم نیست، به تنهایی نشان دهنده تلقی تربر از ادبیات و هر نوع متن ادبی است. تربر در دیباچه کتاب، نقل قولی از بنونوتو چلینی، نقاش و موسیقیدان قرن شانزدهمی ایتالیا میآورد مبنی بر اینکه برای نوشتن داستان زندگی باید دستکم چهلساله بود و از طرفی در زندگی باید چیزهایی وجود داشته باشد که ارزش نوشتن داشته باشند. بعد اضافه میکند که «امروزهروز هر کسی که صاحب یک دستگاه تایپ است برای قواعد بدیع استادان کهن تره هم خرد نمیکند». او میگوید که هنوز چهلساله نشده و آش دهنسوزی هم نیست و در زندگیاش کار کارستانی هم نکرده که بخواهد داستانش را روایت کند. اما سایه سنگین میانسالی را احساس میکند و میترسد در میانسالی ذوقش تحلیل برود و دیگر نتواند خاطراتش را بنویسد: «نویسندهای که دم میانسالی ایستاده با این وحشت زندگی میکند که نکند سر راهش به انتشاراتی گموگور شود و در کوچه پس کوچههای محله باوئری و باتری سفیل و سرگردان بماند، و مبادا مثل آمبروز بییرس مثل یک چکه آب برود توی زمین و دیگر خبری از او نباشد. یک چنین نویسندهای این هراس مشترک در میان اهل قلم را هم دارد که ناغافل سر خیابان بپیچد و خودش را ببیند که دارد آن طرف خیابان ولول میچرخد».
تربر نویسندگانی که در میانسالی به وحشت تمامشدن دچار میشوند را آنانی میداند که به طور کلی حرفی برای زدن ندارند و هرچه نوشتهاند نه متنهای ادبی بلکه قطعههای کوتاهی هستند که به تعبیری برای دل خودشان نوشتهاند. او با بیانی طنزآمیز میگوید که این قبیل از نویسندگان «زندهدل» و «بیدغدغه» نیستند بلکه از قضا زندگیشان در بیقراری و دلشوره میگذرد و «مثل اسفند روی آتش، روی لبه صندلی ادبیات نشستهاند و ششدانگ حواسشان را جمع کردهاند. در سرای زندگی، این احساس را دارند که هرگز پالتویشان را درنیاوردهاند. از ترس اینکه نکند در پیچوخم سنگ بزرگ نوشتن رمان دو جلدی یا حتی رمان یکجلدی گم شوند، میچسبند به روایتهای مختصر بدبیاریهایشان، چون هیچوقت به ژرفای مسائل نمیروند اما خیال میکنند که میتوانند از پس آن برآیند. این نوع نویسندگی شکل سرورانگیزی از حدیث نفس نیست بلکه نمودی است از دلنگرانیای که در آن واحد کائناتی است و پیشپاافتاده».
تربر با بهکارگیری تعابیری طنزآمیز به نویسندگان متوسطی میتازد که چیزی جز چارچوب زندگی محقر شخصیشان را نمیبینند و به جز پرداختن به مشکلات جزئی هیچ دغدغهای ندارند: «بیشتر درباره موضوعات کوچک و کمتر درباره موضوعات بزرگ حرف میزند. گوشش در مقابل غرش نامیمون خاندانها و دودمانهای حکومتی جهان که بیش از پیش به سوی دنیای پرآشوب تیرهوتاری رهسپارند کر است، اما با ادراک تندوتیزی در شب صدای ازجاپریدن خرگوشی را میشنود که در بوتههای حاشیه جاده روستایی قیقاجی میرود. با همان تیزحسی، جریان سرد هوایی را احساس میکند که ناگهان از دریچه هواکشی که با ویژهنامه کمیک یک روزنامه یکشنبه پوشانده است بر او میوزد و دور زانوهایش میپیچید. آن زمان که کشورهای مشترکالمنافع متلاشی میشوند میتواند تخت بخوابد، اما مختصر صدای ناشناختهای در پستو در ساعت سه صبح زهرهاش را میترکاند. از خطر امپراتوریها نمیترسد یا از آن چندان آگاه نیست، اما وقتی در خیابان تاریک راه میرود مدام برمیگردد و پشت سرش را نگاه میکند از ترس اینکه مردان کوتوله سیبیلویی با نیممتر قد و با چشمهای باباغوری که به ستونِ یک صف کشیدهاند تعقیبش میکنند». آنچه این نویسندگان منتشر میکنند نه تصویری واقعی از یک زمانه بلکه تصویری از زمانه خاص و شخصی خود نویسنده است که مرزهای کوچک دردها و نگرانیهای فردی آن را محصور کرده است: «اینکه چه بلایی سر معده و رودهاش آمده، محور چرخ عقب اتومبیلش خراب شده، و ماجرای آشفته روابطش با شش هفت نفر و دو یا سه ساختمان مهمتر از چیزی است که در کشور یا در جهان میگذرد».
تربر در دیباچهاش به این نویسندگان میتازد تا در نهایت به این نکته بپردازد که خاطرهنویسی یعنی به تصویر کشیدن زمانه خود؛ همان کاری که خودش در «زندگانی من و روزگار سخت» انجام داده است. پیوند میان زندگی شخصی و زمانهای که نویسنده در آن به سر میبرد، در عنوان کتاب هم دیده میشود. برای تربر این دو ساحت از هم جدا نیستند. به عبارتی، تربر در این کتاب، با روایتی طنز به بیان حوادث عجیبی که برای خود و خانوادهاش پیش آمده میپردازد اما در این روایت، تصویری از محیط اجتماعی و زمانه او نیز دیده میشود.
از اینروست که جان ک. هاچنز که مقدمهای در ابتدای این کتاب نوشته، به این نکته اشاره میکند که تربر، از یکسو طنزپردازی است که به سنت آمریکایی اغراق کمیک تعلق دارد و از سوی دیگر تمام خصایص لازم برای بدلشدن به نویسندهای رئالیست را دارد که به واسطه آثارش میتوان تصویری از زندگی اجتماعی محیطی که در آن به سر میبرده را به دست آورد.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............